:)

:)

Mahdis
خب میدونی این واقعا باعث افتخاره که میتونم تولدتو باهات جشن بگیرم.
وقتی اولین بار تاریخ تولدامونو به هم گفتیم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که تا اون موقع با هم دوست میمونیم؟ آخه من همیشه با بقیه دوست میشدم بعد یهو جمع میکردم میرفتم خونمون دیگه جوابشونو نمیدادم.به جز این به قیافه تو میخورد از اون بکن در رو ها باشی نه منظورم اینه که یهو سین نکنی. ولی الان دوز دخترتم هه. هههه. نمیخوام ناشکری کنم ولی راستش همیشه توی زندگیم بدشانس بودم و از همه چیز بدترینش به من میرسید و یه روز خسته شدم رفتم گفتم خب خدایا یه بارم یه اتفاق خوب بیفته- یه آدم خوب بیاد- اره بعدش تو اومدی دیگه و واقعا خوشحالم الان بهترین دوز دخترو دارم. باید اعتراف کنم اگر تو نبودی دنیارو مثل همیشه بی معنی و خاکستری میدیدم و بی معنی تر و بی هدف تر زندگی میکردم. افکار آبی تو توی زندگی خاکستری من نفوذ پیدا کرد و کم کم داره رنگی رنگیش میکنه.
میدونی چیه هانیه؟ برای مدت طولانی ای میکردم باید آرامشو توی یه کلبه چوبی توی ساحلی که هیچ آدمی اونجا وجود نداره پیدا کنم و هر وقت عصبی و ناراحت میشدم به این فکر میکردم که تنهایی دارم جلوی کلبه چوبیم درحال تماشای دریا آب نارگیل میخورم. الان هرچقدرم تمرکز کنم که تصورم تنها باشه بازم تو جلوی اون کلبه توهم هستی و آب نارگیلامونو به هم میزنیم و میخوریم. الان دیگه آرامشی که فکر میکنم توی تنهایی کنار دریا زندگی کردن نیست آرامشی که دنبالشم کنار توئه. و واقعا فرقی نمیکنه کجا باشه.


Report Page