---

---

Kiki

"آی!"

دختر با خجالت، چسب بزرگتر رو پشت گردن پسر چسبوند.

"ببخشید!"

با عجله و خجالتی که گونه‌هاش رو رنگین کرده بود، چند چسب زخم کوچیک هم روی خراش‌های سینه‌ی ورزشکار زد و بعد به سرعت نور، ازش دور شد.

جونگکوک با تمسخر و بدون پلک زدنی، همونطور که روی پاهاش نیم‌خیز ایستاده بود، خیره‌ی جمعیت نچندان متراکم سمت چپش بود.

"هی، یکم آب می‌خوای؟"

بدون این که نگاه از صحنه‌ی مقابلش برداره، سری به طرفین تکون داد. نفس نفس زدنش از درد نبود؛ از حرص بود. از همون فاصله‌ای که نشسته بود هم مکالمه‌ی بین سرپرست‌ تیم‌ها و داور رو می‌شنید.

"واقعا غیرحرفه‌ایه که با وجود اون خطای آشکار امتیازی برای ما قائل نمی‌شید!"

"به عنوان داور این مسابقه، صلاح‌دید مسائل به من واگذار شده جناب ایم."

"حق با جناب کیمه! تخریب حریف کار درستی نیست آقای ایم!"

"من دنبال تخریب حریف شاگردم نیستم آقا! ضربه‌ای که پشت گردن جونگکوک خورد حداقل سه‌امتیاز داره اما جناب کیم بدون هیچ انصافی-"

"چطوری بازنده؟"

صدای نفرت‌انگیز پارک جیمین، توجهش رو جلب کرد. بدون این که حتی زحمت برگشتن به خودش بده جواب داد:

"شَرِت کم کوتوله!"

جیمین با قهقهه‌ای، جلوتر اومد و این بار در دیدرسش قرار گرفت.

"باشه کوکی کوچولو! خوش بگذره!"

و بعد از چشمکی که با هدفی جز عصبی کردن رقیبش نبود، خرامان ازش دور شد.

حواس جونگکوک، مجددا جمع سرپرستش شد. با حالتی عصبی و صورتی گرگفته از عصبانیت، از سالن بیرون رفت و توجهی بهش نکرد.

نیشخندی زد.

تعجبی نداشت.

خب، اگه اون هم دوست‌پسر داور بود ازش حمایت می‌شد!

"مردک لعنتی..."

زیر لب زمزمه کرد. نگاه‌های پُرستاره و اکلیل‌بارونی که بین داور و پارک کوتوله رد و بدل می‌شد ضایع‌تر از اینی بودم که نادیده گرفته بشن یا حتی تعبیر دیگه‌ای جز این که اون دوتا احمق عاشق هم‌ان داشته باشن. جونگکوک کور نبود. طی تمام مبارزات پارک جیمین اون مرد رو بین جمعیت دیده بود که چطور بالا و پایین می‌پرید و تشویقش می‌کرد. فاک. اون حتی توی بغل هم رفتنشون توی توالت رو‌هم دیده بود.

لبخند خبیثی روی لبش نشست و زبونش رو با بدجنسی زیرکانه‌ای روی لبش کشید. نگاهش روی باسن گرد محبوس شده توی شلوار داور می‌گشت. زیادی مناسب بود و...

"اگه من جئون جونگکوکم، نشونت می‌دم بازنده کردنم چه عواقبی داره کیم خوشگله!"

Report Page