۶۰ درصدی ساختن تاثیر سوابق تحصیلی
در میانِ طبقاتی از جامعه که شانس تحصیل در مقاطع ابتدایی، متوسطه اول و دوم و در نهایت شرکت در کنکور سازمانِ سنجش بهقصد ورود به دانشگاه را دارا هستند، نسبتِ متقاضیان کنکور هنر به تعداد هنرستانهای دولتیِ کلِ کشور عدد معقولی نیست! اگر این تعداد هنرستانهای دولتی را با هنرستانهای غیردولتیای که روز به روز کمتر میشوند (چرا که ورشکست میشوند!) جمع هم بزنیم، باز به عدد معقولی بر نخواهیم خورد. حتی اگر تعداد نفراتِ غیرِ جدی در کنکورِ هنر که برای تفریح کنکور هنر میدهند را از این تناسب کم کنیم، باز هم به عدد معقولی بر نخواهیم خورد؛ بس که این شکاف عمیق است.
نسبت مدارسِ دولتیِ مختصِ رشتههای تجربی و ریاضی، به انسانی، و هر سهٔ اینها به رشتههای هنر هم عدد معقولی نیست!
جمهوری اسلامی بسیار رشته و زیرشاخه برای هنرستانها دارد، از هنرستان هنرهای زیبا بگیرید تا کنسرواتور موسیقی و هنرستان فنی و حرفهای و... (که هرکدام اینها به طور خاص زیرشاخههای بسیاری دارند.) که احتمالن از دوران پهلوی به ارث برده است؛ امری که در هیچکدام از رشتههای پر متقاضیِ تجربی، ریاضی و انسانی دیده نمیشود. اما در عمل، فقط در شهرهایی محدود و برای طبقهای خاص، هنرستان دارد. در چنین سیستمی افراد هنردوست کمی هستند که به لحاظ طبقاتی و جغرافیایی شانس این را داشته باشند که بتوانند تحصیلات ۴ سال آخرشان را در هنرستان به اتمام رسانند؛ آنها مجبورند تحصیلات خود را در رشتههای تجربی، ریاضی و یا انسانی پایان برند، تا بتوانند کنکوری که میخواهند را بدهند. بدیهی است که متقاضیِ کنکور هنری که درسال آخر، علاوه بر درسهای عمومی، خود به تنهایی برای ۷ درسِ تخصصیِ هنر و «کنکورِ عملی» که فقط مختص برخی رشتههای کنکور هنر است میکوشد، تحصیل در رشتهای تخصصی که درسهای تخصصیِ مختص خود را دارد، کاری دوچندان سخت است! و نمرهٔ آن درسهای تخصصی در مدرسه فقط در حدِ نمرهٔ قبولی، یعنی «نمرهٔ ۱۰» خواهند بود.
بدین ترتیب اعمالِ چنین سیاستی، فقط و فقط ایجاد فشار، و تلاشی مضاعف در جهتِ حذفِ این جماعت از عرصه هنر، در راستای تخریب فرهنگ، و راندنِ آنها به سوی کنکورِ دیگر رشتهها برای پوشاندن این خلأ بزرگ است. یا به عبارتِ دیگر پاک کردنِ صورت مسئله، بهجایِ حلِ آن. علاوه بر اینها چنین سیاستی با نادیده انگاشتنِ بخش بزرگی از دانشآموزان، راه را برای آنهایی هموارتر میکند که در شهر و محلِ زندگی خود هنرستانی از رشتهٔ مورد علاقهشان دارند و توانِ مالی برای تحصیل در آن. بماند که سالهای سال است که آنها بازی را پیشاپیش بردهاند!