…..

…..

Yam'

لباس راحتیش رو به تن کرد و بعد از برداشتن فندک روی اپن، عودِ گل رزش رو روشن کرد و گوشه ای از آشپزخونه گذاشت.

نمیدونست برای چی بود اما از صبح احساس عجیبی میکرد.

از صبح که با صفحه‌ی شخصی اون آلفا آشنا شده بود؛ چیزی رو توی خودش حس میکرد که قبلا حس نکرده بود.

امگا در طول روز بارهای سعی کرد حواس خودش رو پرت کنه اما هر بار چهره ی جذاب و خواستنی الفا جلوی چشم هاش ظاهر میشد.

نمیدونست چرا انقدر جذب اون شده. اون با بقیه آلفا ها فرق میکرد. اون عکسای برهنه‌ی خودش رو برای امگا ها و آلفا های ضعیف به اشتراک میذاشت و از این راه برای خودش کسب درآمد میکرد.

تهیونگ چیز زیادی ازش نمیدونست؛ اما با توجه به چیزی که توی صفحه‌ی توییتر‌ش نوشته بود؛ ۲۵ سالش بود و بقیه جی‌کی صداش میکردن.

لینک کوتاهی توی بیوی توییترش چشمک میزد و تهیونگ میدونست که نباید لمسش کنه. اما با این حال؛ نمیتونست جلوی کنجکاویش رو بگیره و چند ثانیه بعد خودش رو گوشی به دست توی سایت OnlyFans جی‌کی پیدا کرده بود.

« ۶۰ دلار بابت دیدن تمام پستا؟ » 

تهیونگ گفت و آهی کشید. اگر میخواست یه عکس کاملا برهنه از آلفا ببینه باید حتما ۶۰ دلار پرداخت میکرد.

و این دقیقا کاری بود که تهیونگ کرد.

نمیدونست این از شانس خوبش بود یا نه، اما به محض پرداخت هزینه و وارد شدن به صفحه‌ی خودش، صفحه‌ی کوچیکی براش باز شد که نشون میداد جی‌کی توی لایوه!!!

« اوه خدای من! »

به آرومی زمزمه کرد و دکمه‌ی سبز رنگی رو که برای برقراری اتصال گوشه‌ی ص‌فحه تعبیه شده بود رو لمس کرد.

تنها دیدن ثانیه‌ی اولِ لایو کافی بود تا امگا ریختن چیزی رو از حفره‌ی داغ و نبض دارش احساس کنه.

جی‌کی اونجا ایستاده بود، کاملا برهنه و همینطور که بدن ورزیده و سیاه شده‌ش با جوهر تتو رو جلوی دوربین با سخاوتمندی به اشتراک میگذاشت، دست‌‌های بزرگ و پهنش رو روی عوض قطور و ایستاده‌اش میکشید و بی‌شرمانه ناله میکرد.

« آه، من میتونستم الان توی حفره‌ی تنگ تو بکوبم امگا! »

اون آلفا با بدجنسی به ۱۰ هزار مخاطبی که در حال تماشا کردنش بودن گفت و خدا میدونه چند هزار نفر از اون‌ها « امگا» بودن.

تهیونگ جلوی دهنش رو گرفته بود تا از شدت زیبایی رو به روش به گریه نیوفته، اما هرچی که پیش‌تر میرفت، وضیعت براش سخت تر میشد.

آلفا چشمکی به دوربین زد و تهیونگ احساس کرد قلبش چندتا تپش رو جا انداخته.

« کاربر ته‌ته۹۷، عکس پروفایلت خیلی کیوته! »

جی‌کی گفت و بالافاصله ناله کرد.

« نمیتونم وقتی که داری روم بالا و پایین میپری رو تصور نکنم. »

انگشت‌های تهیونگ خیلی وقت بود که داخل پنتی صورتی رنگش رفته بودن و حفره‌ی تنگش رو لمس میکردن.

این حقیقت که جی‌کی بین اون همه کاربر، متوجه‌ی تهیونگ شده بود حتی باعث شده بود خیسی بیشتری ازش بیرون بریزه و ورود انگشت‌های باریکش رو به سوراخ نبض دارش راحت تر کنه.

میتونست کامنت امگا‌های دیگه رو بخونه که با اعتراض میگفتن: « پس من چی؟ »، « منم دوست دارم ازت سواری بگیرم آلفا! »، « دهن من برای دیک بزرگ تو ساخته شده، من میتونم همه‌ش رو بلیسم.»، « من ازت پاپ میخوام، همین حالا! »

اما جی‌کی بین تموم اون کامنتا فقط کامنت تهیونگ رو با صدای بلند خوند:

« من با تصور اینکه دیکت داخلم میکوبه، انگشت‌هامو داخل حفره‌ام کردم آلفا! اوه ته‌ته۹۷ تو واقعا اینکارو کردی؟ آه…»

ناله‌ای بین جمله‌ش کرد و ادامه داد.

« پس بهتره انگشتات رو سریع تر حرکت بدی چون دیک آلفا میخواد شکمت رو پر از کام کنه. »

و همین یه جمله کافی بود تا تمام مایع لذت تهیونگ، از عضو بلند شده‌ش بیرون بریزه و شلوار مورد علاقه‌ش رو کاملا خیس کنه.

همینطور که به صفحه‌ی دوربین خیره شده بود، جی‌کی رو دید که به سرعت کام میشه و فضای اطرافش رو کثیف میکنه و اینکه چطور یه آلفا میتونه این‌همه کام رو توی خودش جا بده براش سوال بود.

تهیونگ به آرومی انگشتش رو بیرون کشید و با دیدن پوست نمور انگشتش آهی کشید.

اون قطعا بهترین ارگاسم زندگیش رو تجربه کرده بود.

البته قبل از اینکه جی‌کی با اکانت شخصیش بهش پیام بده و ازش بخواد که با هم دیگه جلوی دوربین برنامه اجرا کنن و سکس پارتنر هم دیگه بشن.

البته همیشه توی همچین روابط، پای احساسات هم درمیونه؛ درست میگم؟


Report Page