💥🔥💥🔥💥🌙

💥🔥💥🔥💥🌙

✨ســ😊ـاغَـــرِشـــُــــــــــون

🍂🌼🍂🌼🍂

🍂🌼🍂

🍂

پشت میز مطبم نشسته بودم که دختر۱۵ساله ای وارد مطب شد....

تعجب کردم...یک دختربااین سن و سال تومطب من چکار داره 

نهال_سلام اقای دکتر ...من اومدم تا هایمنم رو چک کنید...میخوام ببینم سالمه یا نه...


ابروهام بالا پرید...راهنماییش کردم پشت پرده تا شلوارشو دربیاره...بعد از پوشیدن دستکش بع طرف تخت رفتم که دیدم لخت مادر زاد روی تخت خوابیده و داره با خودش ور میره

اخمامو درهم کردم و رومو ازش گرفتم 

دکتر_فقط شلوار درمیاوردی کافی بود

با دستم پاهاشو باز کردم که بادیدن کلوچه سفید و پفکیش لاy پام نبض گرفت

بی توجه به فعال شدن غریزم دستمو روی کلوچش گذاشتم که اه ارومی کشید 

اه توگور پدرت ...داشت داغم میکرد 

یهو با صداش سرمو بالا اوردم که دیدم نوک هلوهاشو گرفت و بالحن سـ..ـسی لب زد 

اقای دکتر بدون دستکش چک کنید لطفا...دستکش زبره دردم میاد...

لعنتی ای زیر لبی گفتم و دستکشامو دراوردم 

ازلمس گوشت وسط چیزش تمام تنم گرگرفت...اخ که خیس بود....

کامل چکش کردم که متوجه شدم ارتجاعیه...

دکتر_ارتج.اعیه...مشکلی نداره 

خواستم عقب برم که پاهاشو دورم حلقه کرد 

نهال_کجا دکتر...حالا که ارتج.اعیه چرا باهم نباشیم یه دور...

با دستای داغ و مردونت بدجور حالمو بدکردی 

خیلی دلم میخواد باهام بازی کنی 

لطفا!

بعد از حرفش پاهاشو باز تر کرد که کلوچش افتاد بیرون...

طاقت نیاوردم و به سمتش حمله کردم .زبونمو روش کشیدم که

https://t.me/joinchat/AAAAAFDYK2l7nPXaLEFIuA

Report Page