••••

••••

Leetelma



توی اون دبیرستان هنر، تهیونگ فقط یه پسر منزوی بود. کسی که نه داخل جمعی حضور داشت و نه با کسی حرف میزد.

اما حالا... جئون جونگوک، دانش آموز بخش مجسمه سازی چند روزی میشد که دنبالش میکرد و سعی میکرد بهش نزدیک بشه.

همین الان، با سیگاری بین لبش روی میز کار تهیونگ، نشسته و باهاش توی کارگاه تنها بود.

- میدونی اجازه نداری اینجا سیگار بکشی. اگه میخوای میتونی بری پشت بوم. توی دردسر‌ میوفتی من گفتم!

جونگوک، پا روی پا انداخت و با نگاه خماری، نگاه تهیونگ کرد و دود سیگار رو از دهان بیرون فرستاد.

میشد گفت برای چند ثانیه تهیونگ از طراحی دست کشید و به صحنه‌ی مقابلش خیره شد. چقدر این ترکیب رو دوست داشت. جونگوک با سیگار توی دستش، چشم‌های خمار و لباسی سر تا پا مشکی و جذب که بدن عضله‌ایش رو بیشتر به رخ میکشید، اونجا روی میز کارگاهش نشسته بود.

- تو فقط سعی کن خوب صورتمو طراحی کنی.

پسرک سری در جواب تکون داد و به کارش پرداخت. تقریبا همه چیزش تموم شده بود و تهیونگ از حاصل کار راضی بود. باید میدید جونگوک هم از نقاشی که کشیده خوشش میاد یا نه.

کاغذ رو برگردوند و رو به اون پسر سیاه پوش گرفت.

- تموم شد.

جونگوک، در یک آن از روی میز پایین پرید و قدم به سمت پسرک نقاش برداشت. رو به روش ایستاد و به نقاشی بی نقصش خیره شد.

سری تکون داد و با رضایت گفت:

- عالیه. خوشم اومد.

حالا که از نقاشی تهیونگ رضایت داشت پیشنهادی که به خاطرش اینجا بود رو داد.

- تهیونگ... من و چند نفر از دخترای اینجا، تصمیم گرفتیم یه تتوشاپ داشته باشیم.‌ خودم یکی رو میارم تا بهت آموزش بده. تظرت چیه؟ تو اداره‌ش کنی؟ من تورو پیشنهاد دادم الان میبینم کارتم خوبه.

کمی مکث... فکر و با خاروندن پشت گردنش جواب جونگوک رو داد.

- من؟ مطمئنی؟

- اره. اره حتی میخوام اولین تتو رو برای من بزنی.

لبخند روشنی روی لب‌های تهیونگ نقش بست. خوشحال بود. اینکه یه پسر مثل جونگوک این پیشنهادشو بهش میداد و انتخابش کرده بود باعث خوشحالی و غرورش میشد.

- شاید...

سر تکون داد و گفت:

- شاید قبول کنم.

با دیدن ابروی بالا پریده‌ی جونگوک، یاد این افتاد که کی رو به روشه! اون پسر محبوب اونجا بود. تهیونگ چطور این جوابو بهش میداد.

- قبول میکنم. اره.

' قبول میکنم.‌ اره '

شاید اگه از دوسال آینده خبر داشت و میدونست چطور توی این چند سال قراره به خاطر بازی‌های جونگوکِ لعنتی که با هر کسی لاس میزد و تهیونگ هم امیدوار کرده بود چقدر داغون میشه اون زمان این پینشهاد رو قبول نمیکرد.

شاید اگه میدونست چند سال بعد، با موهای مشکی، چشم‌های اشکی توی اون تتوشاپ ایستاده و دست‌های خودشم پر از تتوئه و خطاب به جونگوک داد میزنه: "ازت متنفرم جونگوک... ازت متنفرم!" هیچوقت قبول نمیکرد‌.

Report Page