Florist p.26

Florist p.26

Lou



تهیونگ دیوانه وار و مستانه خندید و مردو به عقب هول داد و خودشو از حصار دستاش خلاص کرد. خواست حرفی بزنه که صدای آشنایی باعث شد حرفش تو دهنش گیر کنه!


"همین حالا از خونه دوست پسرم گمشو بیرون اوک تهکیون!"


تهکیون با شنیدن صدای رئیسش، بهت زده به عقب برگشت و ناباور نگاهش بین جونگکوک و تهیونگ به نوسان در اومده بود


-ت-تهیونگ تو...تو با آقای جئون...


جونگکوک با سرعت سمت تهکیون حمله کرد و محکم به یقه‌ش چنگ زد و از بین دندان هاش غرید


"خفه شو و اسمشو به زبونت نیار حرومزاده! می‌دونستم همچین کثافطی هستی اما نمیخواستم یکی از بهترین کارمند هامو از دست بدم، ولی حالا به خون‌ات تشنه ام! دیگه نمیخوام هیچوقت جلوی چشم‌ام ببینمت!"


و محکم یقه‌شو ول کرد و اونو به عقب هول داد. تهکیون پوزخندی زد و نیم نگاهی به تهیونگ انداخت


-نمیدونستم انقدر هرزه شدی که بتونی یکیو در این حد اغوا کنی!


جونگکوک از شدت خشم قرمز شده بود و میخواست مشت هاشو توی صورت اون عوضی فرود بیاره که تهیونگ جلوش قرار گرفت و مانع شد


"نه جونگکوک! اگه بهش آسیب بزنی ولت نمیکنه!"


و خودشو جلوی بدن جونگ‌کوک قرار داد و سمت تهکیون برگشت


"ازینجا گمشو وگرنه کاری میکنم تا اخر عمرت رنگ آسمونو نبینی!"


تهیونگ با حرص لب زد و شاهد پوزخند تهکیون بود


-من دارم از کره میرم‌ تهیونگ. فقط اومده بودم ازت خداحافظی کنم و پیشنهادمو قبل رفتن بهت بگم.


تهیونگ با حرص زبانشو روی لب های خشک شدش ‌کشید و چشم های پر از خونش رو بست و به درب خروجی اشاره کرد


"فقط گمشو بیرون حرومزاده!"



T/Me.Vkookplanet

#Lou


Report Page