///

تکونی خورد و بین خواب و بیداری جسم پسر رو بیشتر تو اغوشش فشرد اما چیزی که حس کرد باعث شد خواب از سرش بپره. 

چشمهاش رو باز کرد و دستش رو بالاتر اورد... فاک! سرش رو برگردوند و به ماه تو اسمون که با تمام قدرت میتابید خیره شد. به کل فراموش کرده بود که امشب تبدیل میشه به یه ببر لوس که دلش میخواد یکیو به فاک بده و رد چنگش رو روی بدنش بذاره! 

به جونگ کوک که بخاطر تکون خوردن های تخت کمی خوابش بهم ریخته بود نگاه کرد... کاری که میخواست انجام بده درست بود؟ 

-ته! 

از افکار کثیفش بیرون اومد و سعی کرد جلوی احساساتش رو که میخواستن وادارش کنن صورتش رو به صورت جونگ کوک بچسبونه و لیسش بزنه بگیره. 

+چی.. چیزی نیست... بخواب

خواست قبل از اینکه پسر گوشهای مخملی و دست های تبدیل شدش رو ببینه از اتاق بیرون بره که جونگ کوک دستش رو گرفت. 

-نیازی نیست ازش فرار کنی... میتونیم انجامش بدیم

+اما... 

قبل از اینکه بتونه امایی بیاره، پسر به تخت کوبیدش و لبهاش رو به بوسه گرفت. تهیونگ که حالا از همراهی پسر مطمئن شده بود، با اشتیاق دست برد و تیشرت نازک جونگ کوک رو بیرون کشید. 

ناخن های تیزش رو پشت کمر جونگ کوک کشید که باعث شد پسر اهی از درد بکشه. زبونش رو بیرون اورد و دور لبهای پسر رو لیس زد. 

نفس هاش داغ تر شده بودن و رنگ چشم هاش داشتن تغییر میکردن و این یعنی شاخک هورمون هاش بلند شده بود! 

+اوممممم

وقتی جونگ کوک شروع به لیس زدن متقابل گردنش کرد نالید و دستش رو روی باسن پسر گذاشت و اون رو به خودش بیشتر فشرد. 

کمر جونگ کوک رو گرفت و جاش رو باهاش عوض کرد. دستش رو روی بالاتنه ی پسر به حرکت در اورد و نیشگونی از نیپلش گرفت. 

بلافاصله سرش رو تو گودی گردن جونگ کوک جا داد و نرمی گوش پسر رو به دندون گرفت. 

وقت رو تلف نکرد و بدون معطلی وقتی از گوش جونگ کوک گازهای کوچیکی میگرفت، عضوش رو واردش کرد. 

ناله ی بلند پسر اشتیاقش رو بیشتر کرد و مثل یه ببر وحشی، ضربه زدن به ورودی پسر رو شروع کرد. 

-اروم ترررر

+اومممم

و گاز محکم تری از گوش پسر گرفت که باعث شد جونگ کوک وسط درد کشیدن لبخند بزنه. دقیقا مثل یه توله ببر شده بود و جونگ کوک نمیتونست انکار کنه که هرماه چقدر منتظر کامل شدن قرص ماه میمونه. 

پاهاش رو دور کمر ببر وحشیش گره زد و سر کج کرد تا بوسه ای روی گردن تهیونگ بذاره. 

-اروم تر... تا طلوع خورشید وقت داری ببر کوچولوی وحشی من...