🔴۱۶ آذر، روز دانشجو… یا روز جبهه‌ی ضدملی و حزب توده!

🔴۱۶ آذر، روز دانشجو… یا روز جبهه‌ی ضدملی و حزب توده!

عقل نقاد - با اندکی ویرایش نگارشی

شنبه، ۱۶ آذر ۱۳۹۲

کلیدواژه‌ها: [ روز دانشجو ، جبهه ملی ، حزب توده ، شعبان جعفری ]


شیادی با تاریخ، روز دانشجو

چه فرقی است بین ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و ۱۴ آذر ۱۳۳۰


چرا جبهه‌ی ضد ملی علاقه‌ای به نوشتن و یادآوری ۱۴ آذر ۱۳۳۰ ندارد؟ چرا توده‌ای‌ها برخلاف تلفات و خسارات سنگین در چنین روزی، علاقه‌ای به اطلاع رسانی و افشاء آن ندارند؟

پرسش مهم این است که در ۱۶ آذر، چرا با وجود «تیراندازی شدید» [به گفته‌ی این آقایان فقط این سه دوست صمیمی -شریعت رضوی، بزرگ نیا و قندچی- کشته شدند؟ حزب توده که سابقه‌ی درخشانی! از اینگونه عملیات درباره‌ی محمد مسعود، حسام لنکرانی، محسن صالحی، داریوش جعفری، پرویز نوایی و آقابرار فاطری داشته است! در این زمان، سازمان نظامی حزب توده هنوز کشف نشده بود و جنایتکاری چون خسرو روزبه، هنوز دستگیر نشده بود!

کشف سازمان نظامی حزب توده و انبار مهمات آن
کشف سازمان نظامی حزب توده و انبار مهمات آن
کشف سازمان نظامی حزب توده و انبار مهمات آن

بالاخره پيشوا (محمد مصدق السلطنه) هم در مجلس به سخنراني مي‌پردازد, روزنامه‌ی اطلاعات در روز بيستم آذرماه ۱۳۳۰ حاوی سخنرانی ايشان است که از جمله فرموده‌اند: «من می‌خواهم بگويم که اگر اين آقايان ميتينگ‌ دهندگان، وطن پرست هستند، نبايد در اين موقع که دولت وارد انجام يک امر مهمی است، به تظاهر بپردازند, بنابر اين به بعضی از آن‌ها اگر صدمه‌ای هم رسيده باشد، به هيچ وجه متأسف نيستم.

مذاکرات مجلس، دوره ۱۶، جلسه ۲۱۲، صفحه ۱۲

از لحاظ پیشوا، کشتار و صدمه یکی است و پیشوای مردمی، از کشتار مردم متاسف نیست!


۱۴ اذر ۱۳۳۰

در روز چهاردهم آذرماه ۱۳۳۰، فاجعه‌ی ديگری از سوی حکومت ملی کارگردانی می‌شود. بسيج اراذل و اوباش برای سرکوب مخالفان و نام بردن از نيروی ضربتی چاقوکشان به عنوان «مردم آگاه» و «توده خشمگين» (يا چنانچه امروز حکومت اسلامی دوست دارد، امت حزب‌الله و جوانان غيور اسلام)، که روزنامه‌ی اطلاعات ۱۷ آذرماه ۱۳۳۰ در نقل قولی از صورت مذاکرات مجلس آورده است. ابتدا به سخنان آشتيانی‌زاده توجه کنيد:

🔻«روز چهاردهم آذر، جنایت دیگری بوقوع پیوست که افتضاح ننگ آن سراسر عالم را فرا گرفت (صحیح است). این بار دیگر آقای دکتر مصدق نمی‌توانند بگویند از ماجرا بی‌خبر بوده‌اند. روزنامه‌ی نیمه رسمی کیهان در شب فاجعه اطلاع داد که تصمیم به تیراندازی با حضور نخست وزیر گرفته شده است. 

ما تصور می‌کردیم تحریکات عمدی شهربانی در سرتاسر شهر، عصبانی کردن جوان‌ها و ریختن چاقوکش‌ها به دبیرستان‌های دختران و پسران و هجوم اوباش هر روز به جوان‌های بی‌گناه مردم تهران، بر اثر سیاست جنایت آلود سرلشگر مزینی است؛ ولی معلوم شد که سیاست تحریک مردم،‌ و هجوم اجامر و اوباش،‌ تجهیز چاقوکش و غارت منازل و مغازه‌های کسبه و پیشه وران بی‌گناه و مصدوم کردن مخالفین دولت، ریشه عمیق تری دارد و مربوط به ریاست شهربانی نیست؛ نقشه ترور کردن، خفه کردن، ترساندن، تهمت زدن و فحش دادن به نام توده و نفتی هر کس که مخالف دولت است و بطور کلی نابود کردن هر کس که نفس بکشد، در واقع شعار این حکومت است… آقای مصدق تحمل ندارد مخالفینش حرف بزنند، چيز بنويسند، ميتينگ بدهند، تظاهر کنند؟ اگر شما معتقديد که قاطبه‌ی مردم پشتيبان شما هستند، پس چرا از ميتينگ مخالفین جلوگیری می‌کنيد؟ چرا چاقوکش تجهيز می‌کنيد؟ چرا آدم می‌کشيد؟ چرا در کمال ناجوانمردی کامیون‌های پليس را بر روی انبوه مردم اعم از زن و مرد و بچه حتی در پياده‌روها می‌رانيد؟ اگر مردم طرفدار شما هستند، از چند هزار جوان چه ترسی داريد؟ تمام مردم تهران روز پنجشنبه ديدند که کاميون‌های پليس، چاقوکش‌های معروف و لات‌های جنوب شهر را بار می‌کردند و آن‌ها را مجهز به چوب و چماق کرده و در ميان صفوف دانشجويان گسيل می‌کردند و چون چاقوکش‌ها جرأت حمله نداشتند، پاسبان‌ها و سربازها به کمک آ‌ن‌ها با قنداق تفنگ و سرنيزه سر و دست مردم را می‌شکستند تا چاقوکش‌ها بتوانند مردم را بزنند؛ مسخره‌تر از تمام اين قتل و غارت‌ها، از يک طرف اظهار تشکر شهربانی از چاقوکش‌ها به عنوان مردم شرافتمند پايتخت است و از طرف ديگر اقرار آقای نخست‌وزير به غارت روزنامه‌ها و… و تعهد ايشان به پرداخت غرامت آن‌هاست.

دوره ۱۶، جلسه ۲۱۱، صفحه ۲


🔻در روزنامه اطلاعات دو روز بعد، يعنی ۱۹ آذرماه ۱۳۳۰، يکی از ياران نزديک مصدق بنام فولادوند، از طرفداری قبلی خود از دکتر مصدق و گرفتار آمدن خود و برادرانش به تيغ غضب چاقوکشان ملی ياد می‌کند:

«در کابینه‌ی دکتر مصدق من هميشه به ايشان احترام می‌گذاشتم؛ من که پدرم در راه آزادی گلوله خورد و در زمان حکومت رزم‌آرا هم فحش ناموس داده‌اند ولی به خاطر ايشان به حکومت رزم‌آرا رأی ندادم و من در دوره‌ی پازنزدهم مجلس از آقای دکتر مصدق حمايت کردم ولی نمی‌دانم حالا من و سه برادر چه کرده‌ايم و مال کی را خورده‌ايم که گرفتار چاقوکش‌های دکتر مصدق شده‌ايم»


🔻پروفسور سپهر ذبيح، «ايران در دوره دکتر مصدق»، ص ۶۰: «۱۴ آذر ۱۳۳۰ تظاهرات خونينی در خيابان‌های تهران و در جلوی ميدان بهارستان از سوی حزب توده صورت گرفت و توده‌ای‌ها به شدت از حکومت مصدق انتقاد کردند… گروهی از چماق‌داران به رهبری شعبان جعفری به طرفداری از حکومت و با اطمينان از حمايت پلیس، ادارات و روزنامه‌های مُخالفان و دفاتر حزب توده را آتش زدند»


🔻علي بهزادی، شبه خاطرات، جلد اول، صص ۱۸۳-۱۸۶: «از آغاز حکومت مصدق تا دی ماه ۱۳۳۱، شعبان جعفری با دار و دسته‌اش در سخنرانی‌ها و تظاهرات خيابانی با جبهه‌ی ملی همکاری داشت و بعضی اوقات کنار دکتر فاطمی به عنوان بادیگارد ديده می‌شد»


🔻فخرالدین عظيمی، بحران دموکراسی در ايران، صفحه ۳۷۳ مرجع: کيهان ۱۶ آذر ۱۳۳۰: «ساعاتی بعد در همان روز يک تظاهرات غالبا دست راستی صورت گرفت که با غارت و تاراج و سوزندان دفاتر روزنامه‌های توده‌ای همراه بود، اغتشاشات مزبور که پليس چشمانش را در برابر آن بر هم گذاشته بود، از جانب گروهی از پيروان بقايی رهبری می‌شد که ادعا می‌کردند پشتيبان دولت‌اند؛ گروه مزبور شامل عده‌ای از چاقوکش‌های حرفه‌ای از جمله شعبان جعفری بود که بعدها در فعاليت عليه دولت مصدق اجير شد؛ امير کلالی، وزير کشور و رئيس شهربانی و از طريق شخص مصدق کاملا در جريان قرار داشتند.»


🔻روزنامه اطلاعات در روز يکشنبه هفدهم آذرماه ۱۳۳۰، جريان مذاکرات مجلس را نقل کرده است، آشتيانی‌زاده، نماينده مجلس، در سخنرانی خود مقايسه‌ای با دوران رضاخانی کرده و اظهار تعجب می‌کند که چرا در مقايسه با آن دوران، آدمکشی در دولت پيشوا، به مراتب سهل‌تر و دامنه‌دارتر است:

«شاه سابق، وقتى که به لقب سردار سپه و رياست وزرائى رسيد و مى‏خواستند با دست او، در مملکت جمهورى بسازند، مردم به پشتيبانى از مدرس و مخالفت با جمهورى، روز دوم فروردين آن ميتينگ بزرگ و تظاهرات عظيم فراموش نشدنى را بر ضد جمهورى برپا کردند و تمام ميدان بهارستان و محوطه‌ی داخل مجلس از جمعيت پر شده بود؛ اما تا رئيس دولت به نفسه مورد حمله قرار نگرفت و بر سر و شانه‏اش سنگ و آجر نزدند، فرمان حمله به يک فوج نظامى که همراه خود آورده بود نداد؛ در حالى که با تربيت ارتشى و خوى نظامى که سردار سپه داشت، انتظار مى‏رفت که خيلى [بیش از] از آنچه که شد بکند و در آخر فاجعه، با حساب دقيق معلوم شد که مجروحین تعدادشان از ۱۲ نفر و مقتولین از ۲ نفر تجاوز نمى‏کند؛ حالا بفرمائيد که چطور شد، حکومت سردار سپه آن روز را بايد دوره ديکتاتورى ناميد و حکومت شما را با اين قتل عام‏هاى پى در پى و ايجاد رژيم پليسی و ارعاب، دوره مشعشع آزادى و حکومت قانونى بناميم! مگر آقاى دکتر مصدق، حکومت‏هاى ساعد و صدرالاشراف را براى جزئى‏ترين خطائى، به باد حمله و انتقاد نمى‏گرفتيد؟ تمنا دارم بفرمائيد در کدام از اين ادوار مردم تهران چنین روزهاى خون‏آلودى را ديدند؟


مصدق: به هيچ وجه متأسف نيستم!

بالاخره پيشوا (محمد مصدق السلطنه) هم در مجلس به سخنراني مي‌پردازد, روزنامه‌ی اطلاعات در روز بيستم آذرماه ۱۳۳۰ حاوی سخنرانی ايشان است که از جمله فرموده‌اند: «من می‌خواهم بگويم که اگر اين آقايان ميتينگ‌ دهندگان، وطن پرست هستند، نبايد در اين موقع که دولت وارد انجام يک امر مهمی است، به تظاهر بپردازند, بنابر اين به بعضی از آن‌ها اگر صدمه‌ای هم رسيده باشد، به هيچ وجه متأسف نيستم.»


مصدق در سخنان خود در مجلس، مطلقا به موضوع هایی که درباره‌ی حوادث ۱۴ آذر از سوی نمایندگان مطرح شده بود، پاسخی نداد.

• نه به اعلامیه‌ی شهربانی کل کشور درباره‌ی همکاری مردم شرافتمند! و میهن پرست! تهران با پلیس،

• نه به حضور چاقوکش‌های دولتی و لات‌های جنوب شهر با چوب و چماق در این حادثه،

• نه به این که کامیون‌های پلیس به این افراد چوب و چماق می‌دادند تا به محل‌های معینی حمله ببرند و پلیس نیز عملا از آنان حمایت می‌کرد،

• نه به استخدام شعبان جعفری _تقریبا کمتر از یک ماه پیش از حادثه‌ی ۱۴ آذر_ به دستور ریاست کل شهربانی و از محل بودجه‌ی محرمانه،

• نه به حضور شعبان جعفری و اعوان و انصارش در حمله به دفتر روزنامه‌ها و ساختمان‌ها،

• نه به این که چرا دفتر روزنامه‌های مخالف دولت اعم از وابسته به حزب توده و غیر توده‌ای مورد حمله و غارت قرار گرفته‌اند، نه به این که چرا به تئاتر سعدی! که موسسه‌ی هنری بزرگی بود

• و نه به این موضوع که در روز پیش از حادثه، روزنامه‌ی کیهان اطلاع داده بوده است که «تصمیم به تیراندازی، با حضور نخست وزیر گرفته شده است…»


بی گمان به ياد داريد که در تمامی سرکوب‌های جمهوری اسلامی هم همین منطق بکار رفته است: «در اين شرايط حساس که…»؛ روی هم رفته استفاده‌ کنندگان از خشونت قانونی و غير قانونی برای سرکوب مخالفان، توسل به حساس بودن اوضاع و در جريان بودن توطئه‌های و تهديدهای واقعی يا واهی [بويژه انواع خارجی آن] را در امر توجيه سرکوبگری خود مفيد می‌شمارند؛ برای بررسی جنايات سازمان يافته‌ی ۱۴ آذرماه ۱۳۳۰ هم کمیسیونی تشکيل می‌شود. متن گزارش در دو شماره‌ی پیاپی دوشنبه نهم و سه شنبه دهم دی‌ماه ۱۳۳۰ روزنامه اطلاعات چاپ شده است. در جای جای گزارش مزبور، حضور دولت و شهربانی ملی پیشوا، به عنوان سازمانگر اصلی جنایات، قابل مشاهده است. عدم مداخله نيروهای شهربانی در قتل و غارت در روز روشن، به کرات در گزارش کمیسيون آمده‌است. به عنوان مثال:

«از اظهارات تيمسار نخعی در مورد حمله‌ی مهاجمین به دفاتر روزنامه‌های سياسی طلوع و فرمان، چنین استناد می‌شود که در حین غارت محل‌های مزبور، تيمسار دانش‌پور رسيده و با وجود اين که عده‌ای از افراد پلیس در دسترس نام‌برده بوده‌اند، اقدامی نگرديده و پس از حضور سرتیپ نخعی نيز، مهاجمین جلب نشده‌اند

شهربانی دولت ملی هم هنوز تا تاريخ ارائه گزارش کميسيون، يعنی ۲۶ روز بعد از واقعه، از انجام تحقیقات لازم خودداری کرده و به ذکر نام «افرادی خردسال به عنوان مهاجم» بسنده کرده است؛ اسامی چاقوکشان مهاجم و رهبران لشگر جرار اوباشان پايتخت، تنها از زبان متضررین از جرم، گزارشات شهربانی را مزین کرده‌اند:

«فقط بعضی از متضررین از جرم، افرادی را به نام و عناوین شعبان جعفری(بی مُخ)، عشقی، عباس کاووسی، حسن عرب، شهمیرزادی (چاقوکش) و حسین مافی، ضمن شکوائیه و توضیحات خود، نام برده‌اند…»

چنانچه در کتاب خانم سرشار هم منعکس شده، شعبان جعفری، علیرغم ثبوت جنايی قتل و غارت بعد از ملاقات با عالی‌ترين رهبران فکری و سياسی جبهه ملی، يعنی آقايان مکی و دکتر شایگان، آزاد می‌شود.

پس از این حادثه، مدیران ۲۱ روزنامه‌ی غیر توده‌ای، با صدور دو اعلامیه، به دلیل عدم وجود امنیت، به طور دسته جمعی نخست در مجلس شورای ملی و سپس در مجلس سنا متحصن گردیدند. در اعلامیه‌ی یکی از این دو دسته نوشته شده بود: «تا موقعی که این اوضاع هرج و مرج ادامه دارد و دولت و قوای شهربانی، اجامر و اوباش را تحت حمایت خود قرار می‌دهد، در خانه‌ی ملت متحصن باشیم…» [کوهستانی نژاد، ۱۲۶-۱۲۸]


روز ۱۴ آذر، سالروز سرکوب خونین دانشجویان و روزنامه‌های مخالف، توسط دولت جبهه ملی، به ریاست محمد مصدق و معاونت حسین فاطمی، گرامی باد.

مصدق: از کشته شدن مردم به هیچ‌وجه متاسف نیستم.


شعبان جعفری، گروه فشار و لباس شخصی ها با حمایت پلیس، مخالفان را سرکوب می‌کنند. صحبت نه از ۲۸ امرداد است، نه ۱۶ آذر، و نه ۱۸ تیر؛ صحبت از ۱۴ آذر ۱۳۳۰ است.

۱۶ آذر ۱۳۳۲ 

در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ [هفتم دسامبر ۱۹۵۳]، دانشجويان دانشگاه تهران به منظور اعتراض به تجديد روابط سياسی بین ايران و انگليس [توجه کنيد اعتراض به تجديد روابط با انگليس] کلاس‌های درس را تعطيل نموده و به تظاهرات وسيعی عليه اين تصميم پرداختند و متعاقبا، در زد و خورد و درگيری که بین آنان و ماموران حکومت نظامی رخ داد، سه نفر دانشجو کشته شدند و از آن به بعد، سالروز اين حادثه تا پايان سال ۱۳۵۷ که رژيم پادشاهی واژگون گرديد، هر سال بهانه‌ای موثر برای برگزاری تظاهرات ضد دولتی گرديد.


۱. بلوا گری و «خود مردم بینی» جبهه‌ی ضدملی؛

غلامرضا نجاتی می‌نویسد: «دولت تصمیم گرفت ابتدا روابط سیاسی ایران و انگلیس که از پاییز ۱۳۳۱ به اهتمام مصدق قطع شده بود، ‌در محیطی آرام دوباره تجدید گردد. نهضت مقاومت و رهبری آن نیز، قصد داشت صدای اعتراض مردم ایران را به گوش جهانیان برساند و تلاش انگلیس و امریکا را که می‌خواستند با مشروع جلوه دادن رژیم کودتا (دولت زاهدی) امتیازات مورد نظر خود را از حکومت زاهدی، در محیط آرام و بدون سر و صدا به دست آورند، خنثی سازد. اجرای این برنامه به عهده کمیته هماهنگی و دانشگاه گذاشته شد

نجاتی، غلامرضا، تاریخ بیست و پنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب) ج ۱، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوّم، ۱۳۷۱، ص ۱۱۲.

به بهانه‌ی خنثی سازی! ، جوانان فریب خورده را به کشتن دادند! دیگران را به کشتن دادند. این است هنر جبهه‌ی ضدملی 


۲. تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، ‌به عنوان اعتراض به ورود "دنیس رایت"، کاردار جدید سفارت انگلیس در ایران، ‌از روز ۱۴ آذر ۱۳۳۲ آغاز گردید. بنابراین ربطی به ورود نیکسون و امریکا نداشت!


۳. امیر خسروی درباره‌ی ۱۶ آذر ۳۲ می‌گوید که «قبل از ۲۸ امرداد، توده‌ای‌ها و جبهه‌ای‌ها بیشتر در تقابل با همدیگر بودند و جو نامساعدی میان این دو نیروی سیاسی در دانشگاه وجود داشت. اما بعد از کودتا وقتی حزب توده خطای سیاسی خود را تصحیح کرد و رفت به سوی دانشجویان جبهه ملی، اختلاف‌ها کنار گذاشته شدند و آنها کمیته‌های مشترکی تشکیل دادند. از سه کشته شده دو تن توده‌ای و یک تن منتسب به جبهه ملی بود

چه ائتلاف مبارک و میمونی که میوه‌ی آن، انقلاب اسلامی شد!


۴. امیرخسروی در پاسخ به این پرسش که آیا مطبوعات هنوز آنقدر آزادی داشتند که حادثه‌ی ۱۶ آذر را هم منعکس کنند، می‌گوید: «پس از ۲۸ مرداد، هیچ گونه نشریه‌ای که آزاد و هم‌زمان علنی باشد وجود نداشت. روزنامه‌ها محدود به اطلاعات و کیهان شده بودند. نشریاتی مانند «فرمان» یا «داد» که مال عمیدی‌نوری بود و سایر روزنامه‌های طرفدار رژیم کودتا منتشر می‌شدند و این‌ها طبعا چنین حوادثی را منعکس نمی‌کردند. روزنامه مردم در می‌آمد که مخفی بود و زیرزمینی چاپ و پخش می‌شد و حوادثی از این قبیل را بازتاب می‌داد.»


و اما اسناد و تاریخ چه می‌گویند:

• متن کامل گزارش روزنامه اطلاعات در شماره روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بدین شرح است:

«مقارن ساعت ده و ربع بامداد امروز، از طرف عده‌ای از دانشجویان تظاهراتی در دانشگاه علوم صورت گرفت که بلافاصله ماموران فرمانداری نظامی متظاهرین را متفرق ساختند و سیزده نفر از دانشجویان را دستگیر کردند. پس از آن در حوالی دانشکده فنی نیز از طرف چند نفر از دانشجویان منتسب به احزاب چپ، تظاهراتی انجام شد و چون تظاهرکنندگان با اخطارهای ماموران انتظامی متفرق نشدند و در برابر ماموران مقاومت می‌کردند، بر اثر تیراندازی ماموران، ۳ نفر مجروح شدند و هفده نفر هم دستگیر گردیدند.

سایت تابناک (منسوب به محسن رضایی) نیز اذعان دارد: علی رغم فضای رعب و وحشت و بسته بودن بسیاری روزنامه‌های خصوصی، فضای جراید آن ایام هم، نقل دکتر چمران را تأیید می کند.فردا و پس فردای روز 16 آذر،جراید ضمن دلداری به دانشجویان…


محمد ترکمان «مجله خواندنی‌ها» در تاریخ بیست و یکم آذر وقتی به واقعه‌ی دوشنبه‌ی گذشته، شانزدهم آذر، اشاره می‌کند، از آن به عنوان اعتراضات علیه تجدید رابطه با انگلستان یاد می‌کند و نیز روزنامه شاهد (روزنامه بقایی) در روز هجدهم آذر می‌نویسد؛ روز نیکسون، خرابکاری توده‌ای‌ها»

بنابراین امیرخسروی درست نمی‌گوید.

مطبوعات ان زمان به این موضوع پرداختند
مطبوعات ان زمان به این موضوع پرداختند
مطبوعات ان زمان به این موضوع پرداختند
شریعت رضوی و بزرگ نیا و قندچی

پرسش مهم این است که در ۱۶ آذر، چرا با وجود «تیراندازی شدید» [به گفته‌ی این آقایان فقط این سه دوست صمیمی -شریعت رضوی، بزرگ نیا و قندچی- کشته شدند؟ حزب توده که سابقه‌ی درخشانی! از اینگونه عملیات درباره‌ی محمد مسعود، حسام لنکرانی، محسن صالحی، داریوش جعفری، پرویز نوایی و آقابرار فاطری داشته است!

تظاهرات بزرگداشت ۱۶ اذر در دوران استبداد ستمشاهی! سال ۱۳۵۱
تظاهرات بزرگداشت ۱۶ اذر در دوران استبداد ستمشاهی! سال ۱۳۵۱

عقل نقاد در ۶:۳۵

Report Page