نه درخواست، نه مطالبه؛ تسخیر میکنیم!
کیوان مهتدیمعرفی مستند «تسخیر» ساخته نائومی کلاین که به تسخیر کارخانهها در آرژانتین میپردازد
نائومی کلاین را معمولا با کتاب و فیلم «نه به لوگو» و «دکترین شوک» میشناسیم. پروژه «نه به لوگو» حاصل پسزمینه فعالیت او در جنبش ضدجهانیسازی دهه 1990 میلادی است. بخشی از بدنه این جنبش به کارگران صنعتی سابق در کشورهای پساصنعتی برمیگشت که با سرعتی روزافزون شغلهایشان به شرق آسیا و سایر نقاط جنوب جهانی صادر میشد. به این اعتبار نوستالژیک مناسبات عادلانه کار و اقتصاد کینزی لاجرم بخشی از گفتار این جنبش را تشکیل میداد. از طرف دیگر تاکتیکها و ساختار این جنبش نیز الزامات خود را داشت؛ جمع شدن در محل گردهمایی سران قدرتهای جهانی اولا سیاستی واکنشی را ایجاب میکند که در نهایت جز شنیده شدن صدای اعتراض یا احیانا ایجاد خلل در فرایند رسمی این قدرتها نمیتوانست دستاوردی داشته باشد؛ به علاوه، الگوی کوچگرانه این جنبشها که باید در شهرهای اجلاس گرد هم میآمدند قاعدتا در کشورهایی همچون ایتالیا، کانادا، آلمان، آمریکا و ... برگزار میشد، مشارکتکنندگان را به شمال جهانی یا به تعبیری شهروندان درجه اول جهانی محدود میکرد که توانایی عبور و مرور بدون درخواست ویزا، حفظ امنیت در کشور مقصد و تامین هزینههای این قسم رفت و آمد را داشته باشند. مجموعه این مشکلات بخش رادیکال جنبش ضدجهانیسازی را در موضعی انتقادی نسبت به آینده این جنبش قرار داد که پس از حادثه یازده سپتامبر عملا به جدایی این بخش از جنبش ضدجهانیسازی و جستوجو برای الگوهای جدیدی جهت مبارزه منجر شد.
نائومی کلاین هم به این قشر تعلق داشت و هم در فاصله میان کتاب «نه به لوگو» که با نقطه اوج جنبش ضدجهانیسازی در سیاتل همزمان بود و کتاب دکترین شوک که به بعد از بحرانهای 2007 و 2008 برمیگشت، تقریبا هیچ پروژه دیگری در دست نداشت. فیلم تسخیر اما استثنای این قاعده است که به جنبش تسخیر کارخانههای ورشکسته توسط تعاونیهای کارگران برمیگشت. جنبش تسخیر کارخانهها در آرژانتین که یکی از دنبالههای جنبش مردمی 19 و 20 دسامبر 2001 به حساب میآید، از نقاط کلیدی تاریخ مبارزات اجتماعی هزاره جدید و به تعبیری کادانس میان سیاتل (در مقام نقطه اوج جنبش ضدجهانیسازی) و جنبش اشغال میادین در سال 2011 به حساب میآید. در ادامه معرفی کوتاهی از این فیلم/ مقاله را از زبان تولیدکنندگانش میخوانید.
تسخیر تریلری سیاسی است که مباحث جهانیسازی را سر و ته میکند. این فیلم جنبش رادیکال نوین آرژانتین را دنبال میکند که به دنبال تسخیر کسبوکارها و کارخانههای تعطیل شده است؛ گروههایی از کارگران که کارگاههای ورشکسته کشور را بازپس میگیرند و بدون رئیس و رؤسا سامان میدهند. در حومه بوینس آیرس 30 کارگر قطعهساز خودرو به سوی کارخانههای ازکارافتادهشان میروند، زیراندازشان را پهن میکنند و از ترک کارخانه امتناع میورزند. تمام چیزی که میخواهند، راهاندازی دوباره ماشینهای خاموش شده است. اما همین عمل ساده «تسخیر» قدرتی دارد که میتواند گفتار جهانیسازی را روی سر خودش قرار دهد. پس از فروپاشی هولناک اقتصادی آرژانتین در سال 2001، طبقه متوسط آمریکای لاتین خودشان را در شهر اشباحی از کارخانههای رها شده و تودهای از بیکاران یافتند.
کارخانه اتوموبیلسازی فورجا به حالت نیمهتعطیل در آمده بود تا وقتی که کارگران سابق آنجا دست به کار شدند. آنها بخشی از جنبش نوی جسورانه کارگرانی هستند که کسبوکارهای ورشکسته را تسخیر کردند و شغلی بر ویرانههای سیستم فروپاشیده شغلهای مولد ایجاد کردند. اما «فِردی» رئیس تعاونی جدید کارگران و نیروهای سیاسی که از جنبش احیای کارخانهها سر برآورده، آگاه هستند که موفقیتشان تضمین شده نیست. مانند همه محل کارهای تسخیر شده، آنها مجبورند با دادگاها سروکله بزنند، با پلیس و سیاستمداران کلنجار بروند که هم میتوانند حفاظی حقوقی برایشان فراهم و هم با توسل به زور و خشونت آنها را از کارخانهها اخراج کنند.
داستان مبارزه کارگران با دستهای پشت پرده انتخابات بحرانی ریاستجمهوری آرژانتین که در آن معمار فروپاشی اقتصادی «کارلوس مِنم» دوباره قدم پیش گذاشته است. رفقایش، همان رؤسای سابق گرد هم میآیند؛ اگر برنده شود کارخانههایی را که کارگران برای زنده نگهداشتنشان به سختی کار کردند پس خواهند گرفت. آنها فقط با تیرکمانهای کوچک و ایمانی مستحکم در دموکراسی مستقیم و از پایین خود تجهیز شده بودند. کارگران با رؤسا و بانکداران و کل سیستمی رو در رو شدند که کارخانههای محبوبشان را چیزی جز تلی از آهن قراضه برای فروش نمیدیدند. چیزی که در طول فیلم میدرخشد، همان مسیری است که داستانهای ساده کارگران طی میکند؛ زندگی و کشمکش آنها، تلاش کردن برای وقار و خشکاندن نابرابری که شأن و وقارشان را انکار میکند.
منبع: ماهنامه قلمرو رفاه