نقدی بر آموزش و پرورش

نقدی بر آموزش و پرورش


نويسنده: مهدي رحماني

(دانشجوی نمونه کشوری سال 1395 و جوان برتر کشور در سال 1396)

چندسالی است که به یمن همکاری با موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان و داوری پروژه‌های دانش‌آموزی این موسسه، به صورت مستقیم و غیر مستقیم با دانش‌آموزان، معلمان و مدارس ارتباط دارم و هر از چند گاهی با این قشر در مورد مشکلات آموزشی به بحث می‌نشینم. نظر من همواره این است که گره کل مشکلات کشور اعم از مشکلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، به دست آموزش و پرورش باز می‌شود و اقدام صحیح آموزش و پرورش منجر به بهبود وضعیت کنونی می‌شود.

مدرسه کارمندان، استادان، مدیران، مسئولان، وزیران، رانندگان و تمامی اقشار مردمی که قرار است آینده مملکت را مدیریت کنند و نقشی در جامعه داشته باشند را آموزش می‌دهد و موفقیتش در تربیت دانش آموزان به معنای موفقیت کشور در حل بسیاری از معضلات و مسائل پیش رو است. یکی از مهم‌ترین وظایف مدرسه، تقویت قدرت تفکر و خلاقیت در دانش‌آموزان است و رسالتش تربیت انسان توانمند (از لحاظ آموزشی، پژوهشی و حرفه‌ای)، خلاق، پایبند به قانون، حامی حقوق هم‌نوع و وفادار به میهن است. در گذشته به‌دلیل وجود سیستم نمره‌دهی و تاکید بسیاری از معلمان به نمره، استرس‌های زیادی به دانش آموزان وارد می‌شد و این منجر به وارد شدن آسیب‌های زیادی به خلاقیت دانش آموزان شد و مدرسه به مکانی برای حفظیات تبدیل شد. تا جایی که نوآوری در مدارس کم شد و این مساله در دانشگاه نیز بیشتر به چشم خورد و دانشجو هم هدفش شد حفظ کردن و پاسخ بلبل‌وار به سوال‌ها، بنابراین آموزش و پرورش ایران راهکاری برای بهبود وضعیت آموزش کشور ارائه کرد. این راهکار حذف سیستم نمره‌دهی در مقطع ابتدایی بود که البته از کشورهای پیشرفته الگوبرداری شده بود و بدون فراهم ساختن پیش‌زمینه‌های لازم اجرایی شد. آموزش و پرورش رای به حذف سیستم نمره‌دهی می‌دهد و انتظار دارد استرس نمره کم شود و قدرت خلاقیت و تفکر انتقادی در دانش آموزان تقویت شود، اما نتیجه می‌شود این‌که دانش آموز بیان می‌کند که چه بخوانم و چه نخوانم قبول می‌شوم، پس اینجا ایران است و راهکار آسانتر را انتخاب می‌کند. ناگفته پیداست مردم ایران به‌خاطر نوع تربیت و فرهنگشان خودکار نیستند و تا زمانی که اجباری نباشد کاری صورت نمی‌گیرد. بنابراین وقتی اجباری برای نمره‌دهی نیست نمی‌توان انتظار داشت که دانش آموز برای یادگیری تلاش کند. البته معلمان نیز می‌توانند گفته من را تصدیق و یا رد کنند. بارها به عنوان مثال دانش‌آموزان کلاس پنجمی دیدم که هنوز جمع و تفریق را یاد نگرفته و فقط به لطف آموزش و پرورش مدرک گرفته اند. در حالی‌که می‌شد به جای حذف سیستم نمره‌دهی سیستم امتحان حذف می‌شد این‌گونه استرس را از دانش‌آموزان کم کرده و کمک می‌کردیم تا خلاقیت‌شان تقویت شود ولی سیستم نمره‌دهی وجود داشت و معلم نه براساس یک امتحان یک ساعته بلکه براساس یک سال حضور دانش آموز در کلاس به او نمره می‌دهد و این‌گونه به تقویت خلاقیت و نوآوری دانش‌آموز کمک می‌کند. حال ما می‌آییم و سیستم نمره‌دهی را حذف می‌کنیم و انتظارمان تقویت خلاقیت است، در حالی که هدف غایی دانش‌آموز ما موفقیت در پاسخ به 235 سوال تستی است و موفقیتش وابسته به یک امتحان 4 ساعته است. دانش‌آموز در دوران مدرسه یاد می‌گیرد و بنیان‌های علمی، اجتماعی و فرهنگی‌اش شکل می‌گرد و سپس در دانشگاه شکوفاشده و در نهایت در جامعه نمود پیدا می‌کند. اما در کشور ما به‌دلیل غلط بودن اهداف آموزش و تعلیم از همان کلاس اول موسسات آموزشی برای دانش‌آموز برنامه‌ریزی می‌کنند تا بتواند در کنکور موفق شود و وارد دانشگاه شود و سایر اهداف و رسالت‌های مدرسه نادیده گرفته می‌شود. برای بسیاری از دانش آموزان و والدین موفقیت و یادگیری در دوران مدرسه اهمیت ندارد فقط تلاش می‌کنند تا دانش‌آموز بتواند راه‌ها و شیوه‌های نوین تست زنی را یاد بگیرد و در کنکور موفق شود. یعنی ما اصل را فدای فرع کرده‌ایم. برای ورود به دانشگاه خلاقیت را از دانش آموز می‌گیریم و او را وابسته به موسسات آموزشی و کلاس‌های کنکور می‌کنیم. حال انتظار داریم دانش‌آموزی که بسیاری از مفاهیم را بلد نیست وارد دانشگاه شود و در نهایت در یک رشته کارشناس شود. تقریبا تمامی گروه‌ها مساله ناتوانی دانشجویان جدید را دریافته‌اند و مجبورند دو تا سه ترم از دوران تحصیل در دوره کارشناسی را صرف بازآموزی و آموزش دوران مدرسه کنند اما چون خشت اول کج گذاشته شده است، تا ثریا دیوار ما کج می‌رود و خیلی دانشگاه‌ها در مسیر حرکت خود برای تربیت دانش آموخته توانمند موفق عمل نمی‌کنند. و دانشجو در دو سه ترم بعد باز درگیر کنکور کارشناسی ارشد می شود و مساله آموزشش نیمه تمام می‌ماند و نتیجه این می‌شود که ایران در میان 130 کشور در بحث ارتباط آموزش با اشتغال و بازار کار موفق به کسب رتبه 130 می‌شود!!!!!! همواره در دانشگاه اعضای کلاس به دو دسته تقسیم می‌شوند عده‌ای در مقطع بالاتر تحصیل می‌کنند و عده‌ای دنبال کارند، اما یک واقعیت وجود دارد و این است که دانش‌آموخته تخصصی ندارد و نمی‌تواند جذب سازمان یا موسسه‌ای شود و آن‌قدر وابسته به حفظیات و کنکور بوده است که قدرت خلاقیتش سرکوب شده و همواره منتظر شغل دولتی و به قول خودش آب باریکه اقتصادی و مالی است. نتیجه هم بزرگترین معضلی است که جامعه با آن درگیر است یعنی بیکاری!!!

خب اکنون مساله اصلی مشخص شد اما راهکار چیست؟؟؟ این سوالی است که می‌توان به آن فکر کرد و برایش پاسخ‌های زیادی پیدا کرد.

راهکار اول: اصلاح وضعیت نمره‌دهی در مدارس و جلوگیری از اتکای سیستم نمره‌دهی به امتحان، یعنی ما دست معلم را باز بگذاریم تا معلم بتواند براساس فعالیت‌ها، تلاش‌ها و توانایی‌های دانش آموز در طول سال تحصیلی اقدام به نمره‌دهی کند نه یک امتحان ده سوالی نیم ساعته.

راهکار دوم: حذف کنکور و کوتاه کردن دست موسسات آموزشی از جیب مردم و نظام آموزشی کشور، تا زمانی که هدف در آموزش و پرورش ما موفقیت در کنکور باشد هر راهکاری ارائه دهیم بی‌نتیجه است و فقط جیب عده‌ای را پر می‌کنیم و دردی از مردم دوا نخواهد شد.

راهکار سوم: در کشور ما تا بخواهید دکتری و کارشناسی ارشد توانمند و نخبه بیکار داریم. آموزش و پرورش باید در انتخاب معلمان دقت زیادی به کار گیرد و افرادی را استخدام کند که توانایی‌های لازم برای آموزش را دارند. در شرایط استخدامی معلم‌ها بازنگری شود و معلم‌ها براساس توانایی استخدام شوند نه امتیاز و پند "پ". اگر دقت کرده باشید مدارس غیرانتفاعی معمولا موفق‌تر از مدارس دولتی عمل می‌کنند. یکی از مهم‌ترین علل موفقیت مدارس غیرانتفاعی استخدام معلمان توانمند و پرداخت حقوق به معلمان براساس توانایی و مهارت‌شان است. اما آموزش و پرورش به یک آزمون استخدامی اکتفا می‌کند و گزینش اولیه را انجام می‌دهد سپس مصاحبه‌ای برگزار می‌کند که 80 درصد سوال‌هایش عمومی و شرعی است و در نهایت با محاسبه سهمیه‌ها و سایر موارد اقدام به جذب معماران روح آینده‌سازان مملکت می‌کند.

راهکار چهارم: توجه ویژه دولت به مدارس و آموزش و پرورش است، سالانه هزاران میلیارد تومان صرف حل معضلات اجتماعی و فرهنگی کشور می‌شود و پول بیت المال از بین می‌رود. یک‌بار دولت اقدام به سرمایه‌گذاری در مدرسه کند و به‌دنبال بازخورد یک ماهه و یک ساله برای ارائه گزارش عملکرد و کسب رای نباشد. یک بار به‌خاطر ایران از پایه سعی کند مشکل را حل کند و برنامه‌ریزی اصولی برای حل معضلات کشور داشته باشد. بی‌گمان همه فهمیده‌اند که گره حل مشکلات دست آموزش و پرورش است.

راهکار پنجم: برای معلمان دوره‌های آموزش و بازآموزی برگزار شود. حتما در سه ماهه تعطیلی دوره‌های آموزش و بازآموزی برای معلمان برگزار شود. هیچ دلیلی وجود ندارد که معلم سه ماه از سال را بیکار باشد و فعالیتی انجام ندهد، آموزش و پرورش برای حداقل دو ماه از سه ماه معلمان برنامه‌ریزی داشته باشد. کلاس‌های ضمن خدمت، باز آموزی و آموزش ضمن خدمت برگزار کند، در کنار آن از لحاظ مالی و رفاهی نیز معلمان را حمایت کند.

راهکار ششم: کپی برداری بدون فکر انجام ندهیم. یکی دیگر از مهم‌ترین راهکارها اجتناب از کپی‌کاری از روی برنامه سایز کشورهاست.

راهکار آخر: از نخبگان در برنامه ریزی استفاده کنیم. باور کنید این مملکت نخبگانی دارد که کلید حل مشکلات کشور را دارند اما چشم انتظار تدبیر مسئولانند.




Report Page