مقالات

مقالات

فردای بهتر




🔵کنش زنانه و تفکر توتالیتر


✍🏻 #آروین_آبدرم


🔻به رقصیدن مائده هژبری نگاه می‌کنم و داستان "دیوارنگاره" اثر خولیو کورتاسار را به یاد می‌آورم. "دیوارنگاره" داستان مردی است در آرژانتین دیکتاتورزده که بی‌هیچ انگیزه و تنها از سر بطالت روی دیوارها طرح می‌کشد. طرح‌های او سیاسی نیست اما در حقیقت اهمیت چندانی ندارد، چون در حکومت‌های خودکامه ممنوعیت شامل هر چیزی می‌شود. پس، طرح‌های او مشمول قاعده‌ی زدودن‌اند.


🔻روزی، مرد در کنار طرح خودش طرح دیگری مشاهده می‌کند. او هیچ امکانی برای تعیین هویت نگارنده ندارد، اما خصوصیات طرح جدید (انحناهای خطوط، استفاده از رنگ‌های گرم و ...) به او القا می‌کند که نقاش آن یک زن است. از اینجا به بعد، مرد شاهد تکاپوی مضاعف پلیس برای امحای طرح‌های جدید است، گویی که حکومت هم به زنانگی طرح‌ها پی برده و آن‌ها را بیش از طرح‌های مردانه برای امنیت خود مخاطره‌آمیز می‌داند.


🔻جادوی داستان کورتاسار در بافت معمایی آن نیست، در کشفی هستی‌شناختی است: مهم نیست ذاتِ کنش زنانه سیاسی باشد یا نه، چراکه این خود کنش زنانه است که پایه‌های تفکر توتالیتر را به لرزه در می‌آورد.


🔻سالها پیش، عبدالله اوجالان گفته بود که مقاومت امری مطلقاً زنانه است. شاید گفته‌ی اوجالان در نظر آن‌ها که او را نمی‌شناسند اظهارنظری ریاکارانه باشد یا دستکم تلاشی برای تغزلی کردن جنگ؛ مشابه آنچه هفتادسال قبل‌تر مایاکوفسکی به شاعرانه‌ترین شکل ممکن انجام داده بود. زنانه خواندن مقاومت هیچ ارتباطی با نظریه‌های فمنیستی یا تقسیم‌بندی‌های جنسیتی ندارد، بلکه اشاره‌ای است به یکی از آخرین امکانات بنیادین اما مغفول مانده‌ی بقا. چیزی شبیه به ادبیات که به باور من واپسین مأمن و پناه برای نوع انسان است.


پ.ن: هنگام نوشتن این یادداشت دوباره خیالم رفت سوی #نازنین_دیهیمی؛ او که در بند می‌رقصید و در آزادی دیوارهای شهر را زنانه می‌کرد



✅گریه های مائده و شرمندگی جوگندمی ها و موسفیدها


⬅️با اعتراف گیری از یک دختر 17 ساله و نمایش گریه های او دلم کباب شد. مصاحبه گر پشت به دوربین با اون سوالهایش که انگیزه ات چه بود و با کی ها کار می کردی و چقدر پول می گرفتی و نامزدت می دانست و خرج زندگیت از کجا تامین می شد، نشان می داد که هیچ شناختی از این نسل ندارد. خیال نکنید که می گویم من این نسل را می شناسم. من حتی اسم مائده را با 600k یعنی 600 هزار فالور نشنیده بودم . ممکن است شما هم نشناسید . مصاحبه ای از او با حجاب معمول و رسمی جمهوری اسلامی نگاه کردم.می گفت ورزشکار است و در رشته پارکور(Parkour) کار می کند. نام این رشته را نشنیده بودم. اسم ورزش فری رانینگ (Free Running) را هم نشنیده بودم. می گفت امکانات ورزشی کافی برای دختران و حتی پسران وجود ندارد . می گفت برای ورزش به پارک می روند و نگهبانهای پارک آنها را بیرون می کنند یا نگه می دارند و به پلیس زنگ می زنند. این تصویری از زندگی نوجوانان ماست.

 

⬅️اغلب 50 سال به بالاها درکی از دغدغه های فرهنگی و ورزشی و سرگرمی نوجوانان مخصوصا دخترها ندارند تا چه رسد به مدیران ارشد که میانگین سنی آنها 70 سال و شاید بالاتر است و هنوز بر اساس آنچه در دهه 40 و 50 خورشیدی خوانده و شنیده اند و زندگی کرده اند فکر می کنند. این مسایل در کادر جناحی و سیاسی و حتی پوزیسیون و اپوزیسیون نمی گنجد ، مساله اصلی بر می گردد به شناخت نسل انقلاب از فرد و جامعه و فرهنگ و دولت. نسلی آرمانخواه و سر به هوا که هنوز هم در رویاهای خودساخته غرق است و دنبال مهندسی اجتماعی است. برای اغلب 60 سال به بالا ها مساله ای به نام مالکیت تن و آزادی فردی معنا ندارد. هنوز هم لیبرالیسم فحش است. آنها که مذهبی بودند دختر را آتش و پسر را پنبه می دانستند و آنهایی که غیر مذهبی بودند در فضای فیلم قیصر و غیرت و ناموس و چاقوی ضامندار نفس می کشیدند. نسل نوجوان و جوان حرفهای این نسل را نمی فهمند .


⬅️در مهمانی های خانوادگی این تضاد نمایان است. مردهای مسن تر فامیل با مو و ریش های جوگندمی و سفید با اولین چه خبر وارد سیاست می شوند و جر و بحث های سیاسی آغاز می شود. گرانی ، نرخ ارز ، کودتا علیه روحانی ، سگ زرد و شغال ، خبرهای دست اول از آمد نیوز و چی چی نیوز و نهایتا اینکه عمر رژیم تمام است ، تا اینکه صدای خانم ها بلند می شود که ول کنید این بحث های سیاسی را بگذارید حرف خودمان را بزنیم گور پدر سیاست و....جوانها و نوجوانها هم معمولا نمی آیند و اگر بیایند زود جیم می شوند. نه حوصله بحث سیاسی و تماشای بی بی سی و وی او ای را دارند و نه شرکت در گفتگوهای خانوادگی را . 60 سال به بالاها حالا پیکان سوار نمی شوند به جای موبایل های گوشتکوبی دهه 80 اپل دارند. از اتاق های اجاره ای در جنوب شهر به خانه های ویلایی در شمال شهر نقل مکان کرده اند. زیر کولر گازی می خوابند . برای چکاپ به کانادا و اروپا می روند اما در عقیده همچنان سخت کیش مانده اند. این نسل باید خودش را آپدیت کند و یا متمدنانه کنار برود.


رقص دختر نوجوان و افتضاح انتشار اعتراف گیری توسط صدا و سیما!؟


واقعا بعنوان یک ایرانی معتقد به مبانی اسلام از مدیرعامل و گردانندگان رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی می پرسم آیا اعتقادی به مبانی اخلاقی دینی دارند؟

آیا ذره ای به خلقیات رحمانی پیامبر و سیره نورانی علوی آشنایی دارند؟


اگر بخواهم خودم به این دو سوال مطرح شده جواب بدهم با شجاعت می گویم:

 از دین رحمانی و سیره نبوی فقط ابزاری درست کرده اند که به مقاصد دنیا طلبانه خویش دست یابند.

مگر ما در معارف دینی نداریم که انتشار منکر به مراتب از ارتکاب منکر قبیح تراست؟

یک دختر نوجوان با هیچانات خاص نوجوانی که قابل انکارهم نیست،فیلم سه دقیقه ای از رقص خودش را درصفحه شخصی اینستا گرامش به نمایش گذاشته است.

صدا و سیمای میلی با چه هدفی این دختر بچه گمنامی به نام مائده را روی آنتن می آورد که دهها میلیون بیننده دارد و از وی اعتراف گیری کرد؟

آیا صدا وسیمای منفور که سالیانه صدهها میلیارد تومان از بودجه دولت و حاکمیت هزینه مینماید،ماموریت خود را درچنین مسئله کم اهمیتی یافته است که رفتار شهروند نوجوانی به نام مائده هڑبری را در معرض تماشای میلیونها بیننده قرار دهد و این گونه اعتراف گیری تلویزیونی راه بیندازد!

اگر صدا و سیما خودش را موظف به مقابله با انتشار هر پدیده منکری می بیند چرا در قبال افرادی چون سعید طوسی با آن پرونده مشعشع!!!سکوت می کند؟

در دوران احمدی نڑاد هم وقتی فیلم شنیع وزیر احمدی نڑاد با« خانم معلم زبان مقامات ارشد دولت دهم»درآسانسور وزارتخانه منتشر شد،چرا اقدام به پخش اعترافات آن وزیر برای آن فیلم منتشره نکرد؟

چرا مقامات سیمای میلی به سراع آن وزیرخاص نرفت و از اوی اعتراف گیری نکرد؟

چگونه از دختر بچه نوجوان بخاطر نمایش رقص در اینستاگرام، اعتراف گیری می کنید ولی از آن وزیر معلوم الحال و سعید طوسی نورچشمی اعتراف نگرفتید؟


علی نظری سردبیر روزنامه مستقل


@alinazari43


🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

🔶رقصِ بی تدبیری


✍️محمدرضا پویافر


به تازگی یادداشتی در کانال شخصی ام با عنوان «هزینه سازی مداوم با بی تدبیری اجتماعی» (https://t.me/mr_pouyafar/458) به این پرداخته بودم که چطور در نظام جمهوری اسلامی از «نامسأله ها»، «مسأله اجتماعی» تولید می شود. در نتیجه آنچه تا دیروز کمتر اهمیتی داشت، اولاً مسأله دست اول و نقل محافل خصوصی و عمومی مردم می شود و دوم این که این مسأله ها مشروعیت نظام سیاسی، بلکه کل نظام اجتماعی را می فرساید.

طی همین چند روز یکی دیگر از این بی تدبیری ها در تولیدِ هزینه و مسأله سازی از «نامسأله ها» را شاهد بودیم. دختری به نام مائده هژبری که ژیمناست بوده، به جرم انتشار کلیپ های رقص خود در ایسنتاگرام دستگیر می شود. مسأله وقتی مضاعف می شود که صدا و سیمای ملی هم وارد صحنه می شود و با اجرای پلانِ تکراریِ ساخت و پخش اعترافات این دختر از شبکه یک سیما، واکنش های منفی به این موضوع را مضاعف می کند.

این که رقص در انظارِ نامحرمان و ظاهر شدن بی حجاب در نظرِ بیگانه، شرعاً حرام است با این که این کار جرم انگاری در سطح جامعه شود، دو مسأله کاملاً مجزاست. اما جرم انگاریِ کنش های اجتماعی موضوعی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به ویژه در سالهای اخیر سوژه محافل مختلف بوده است. فردین علیخواه جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه گیلان اخیرا در کانال خود خلاصه ای از پایان نامه کارشناسی ارشدی در رشته حقوق را به راهنمایی خود و با همین موضوع مقایسه جرم انگاری بین مردم و دولت آورده است(https://t.me/Fardinalikhah/998 ).

اما صرف نظر از بحث فقهی، حقوقی و البته اجتماعی پیرامون این که آنچه مسأله شرعی است، آیا حتماً باید «جرم» انگاشته شود یا نه؟ یا این که حد جرم انگاری امور شرعی از سوی حکومت اسلامی کجاست؟ نکته مهم، تدبیر/ بی تدبیری حاکمان در موقعیت های مختلف زمانی است

در حالی که وجدان عمومی جامعه سوالات زیادی در مورد شفافیت و عدالت در اجرای قانون در کشور دارند، هر روز از خود می پرسند که فرزندانِ این مسئولانی که به ما می گویند نگاهتان به داخل کشور باشد، خودشان کجا زندگی می کنند، مفاسد اخلاقی و اقتصادی، قصه تکراری نظام اداری و سازمان های حاکمیتی (نه فقط دولتی) شده و توانِ نظام سیاسی در مدیریت مناسبِ مسایل اجتماعی و اقتصادی به شدت مورد تردید واقع شده، دستگیر کردن یک دخترِ رقصنده و اعلام آن، همان بی تدبیریِ تکراری در تبدیلِ یک نامسأله به یک مسأله است.

نظام جمهوری اسلامی نیاز شدید به توافقِ نسبی در مورد میزانِ جرم انگاریِ رفتارهای خلاف شرع دارد. بسیاری از این رفتارهای غیرشرعی (از بی حجابی تا روزه خواری، از برقراری روابطِ بین جنسیِ غیر شرعی تا تظاهر به رقص، موسیقیِ حرام و ...) باید با تعریف مجدد از نسبت بین حکومت و دین و جنبه فردی یا جمعیِ داشتنِ یک رفتار، مورد بررسی قرار گیرد.

در نهایت باید به چند سوال به طور جدی پاسخ داده شود:

1- کدام یک از احکام شرعی در دایره دخالت حاکم و کدام خارج از آن اند؟

2- اساساً حکومت دینی، حکومتِ مدافعِ دین و حاکمِ دیندار چه تفاوتهایی باهم دارند؟

3- آیا هر آنچه شرعی است، حکومتی و هرآنچه بر اساس حکم حکومتی باشد، شرعی است؟*

4- محدوده ی مفهوم «مصلحتِ سیاسیِ حکومت» در دایرهِ حکمرانی اسلامی کجاست؟


مسایل اجتماعی امروز ما خیلی پیچیده تر از آن اند که مواجهه با آنها با رویه های تکرار زده قبلی ممکن باشد. در چنین شرایطی شاید گاهی به جای اقدام به حل مسأله، بهتر است به مسئولانِ محترم توصیه کرد تا اگر به راه حل موردنظر خود مطمئن نیستند، حداقل هیچ اقدامی نکنند تا وضعیت از این حادتر نشود.


* پ.ن.: مثلاً در مورد حکم مقام قضایی در فیلترینگ تلگرام، حتی با فرض این که حکمِ حکومتِ جنبه شرعی و واجب برای مومنان دارد، مشکلی دیگر وجود داشت و آن این که در خود حکومت دو نوع صدا یکی موافق و دیگری مخالف فیلترینگ تلگرام وجود داششنیده می شد. بنابراین اصل مسأله که نظر حکومت اسلامی در مورد تلگرام چیست زیر سوال رفت. علاوه براین، وقتی حکومت دینی صراحتاً استفاده از پوسته های دستکاری شده تلگرام همچون هاتگرام و تلگرام طلایی را باز گذاشت، مومنِ مقید بر سر دوراهی می ماند که بالاخره استفاده از تلگرام – با فرض شرعی بودن حکمِ حکومت دینی- حرام است یا مباح؟


#یادداشتها

#محمدرضا_پویافر


https://t.me/religionandsociety


🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹


تحقیقات اولیه نشان می دهد "مائده" ایرانی الاصل نبوده و " جاسوس" است

او در یک مدرسه ی " خاص " و در یکی از ایالت های آمریکا درس خوانده ! و همانجا رقصیدن و قر دادن را همراه با جاسوسی یاد گرفته !

بررسی ها نشان می دهد کلیه ی کسانی که صفحه ی او را در فضای مجازی دنبال می کرده اند نیز یا اعضای باند مهدی هاشمی معدوم بوده اند یا سازمان منافقین ! حتی در بعضی از فالوورهایش رد پای بهاییت دیده شده و البته بخشی از آنها نیز ماموران امنیتی کشور بوده اند که بصورت نامحسوس او را رصد میکرده اند !

در این تحقیقات معلوم شده آنهایی که برای او و در ردِّ برخوردی که با وی شده مطلبی گفته و یا نوشته اند نیز در حوزه های علمیه کاخ سفید تلمذِ اساتیدی را کرده اند که اساسا مسلمان نبوده اند و انقلاب ایران را قبول ندارند!

برخی دیگر شان در پایگاه های بسیج "انگلیس" عضو فعال بوده اند و کارت فعال از ملکه ی انگلیس دریافت کرده اند 

شاخصه مشترک همه ی آنها بی سوادی و نداشتن حرف حساب در حوزه ی مسائل اجتماعی و تربیت بوده و آنها نیز به جرم "جاسوسی" تحت پیگرد می باشند

در تحقیقات معین شده جرم "مائده" صرفا رقصیدن نبوده !اوحضور فعال در فتنه ۸۸ هم داشته و برخی شواهد می گویند به آتش کشیده شدن پرچم ایران در فتنه ی اخیر کار او بوده !

 نابسامانی بازار ارز و طلا و قوتِ اولیه ی مردم نیز حاصل فعالیت های این "ذلیل مرده" می باشد

کودک آزاری های اخیر و همچنین مساله ی خمینی شهر اصفهان نیز مربوط به باند مخوف و خطرناک "مائده" است و پدران و مادران از این پس هیچ نگرانی نداشته باشند

آب خرمشهر با دستگیری "مائده" وصل و زیادی آن به سمت زاینده رودِ دصفهان سرازیر شده!

در ادامه این گزارش از مردم خواسته شده خونسردی خود را حفظ کنند همچنین از دختران هم سن و سال "مائده" خواسته شده گول افراد شیادی مثل "مائده" را نخورند و مانند قبل، از تفریحات فراوانی که برایشان مهیا شده استفاده کنند و یا پای تلویزیون شبکه افق تماشا کنند و از بهترین دوست انسان یعنی " کتاب" غافل نشوند! جمعه ها نماز جمعه را ترک نکنند و خیلی زود از صفحات اینستا و غیره بیرون بیایند تا خدا از آنها راضی شود

در پایان این گزارش پیشنهاد شده مائده را در نماز جمعه شلاق بزنن

و عکسش را در سراسر کشور بعنوان مفسد فی الارضِ و السماء نصب کنند

روی خر سوارش کنن و در کوی و برزن بچرخانند و آبرویش را ببرند

بعضی ها پیشنهاد داده اند این "سلیطه " را از مو آویزانش کنند تا جاسوس های دیگر حساب کار دستشان بیاید

.........................

😢می ترسم از روزی که دخترِ"من" و "شما" ، "مائده" ی این شهر شوند 😢

بخدا "مائده" خروجی تربیت "ما " ست

از ماست که بر ماست

فتامل ...

سید احسان خادمی

https://www.instagram.com/_u/s_ehsan_khademi


🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

«مائده»های رقصان و« رسانه» های ترسان


✅ تا آنجا که بیاد دارم، روشنفکران وجوانان دهه های ۴۰ و۵۰ شمسی از میان هفت هنر مرسوم،ارادت وعلایقشان به هنر پنجم (ادبیات ونویسندگی)، هنر ششم ( هنرهای نمایشی وتآتر) وهنر هفتم ( سینما) بیش از هنرهای دیگر بود وشاید به همین دلیل اغلب شاهکارهای نویسندگان ایرانی در سه مقولهٔ فوق منتسب به این دودههٔ پربار است اما در عوض چندان علاقه ای از روی حساب وبه نحو مدرن به هنردوم ابراز نمی شد ( هنر حرکات نمایشی ورقص) ویا اگر میشد چندان در حساب سیاست ورزان وعلاقمندان به « امور اجتماعی » ، جایی و شأنی در خور ، باز نکرده بود نه در خلوت ونه در جلوت.


✅یک تصور فرد گرایانه، مردانه و با تبختر از نوع شرقیش در پوست وجانمان ریشه دوانده بود که این

حرکتهای موزون به قصد شادی گویا خود به نوعی لودگیست وسخیف شدن واز وقار افتادن ومثلا کوچک شدن درپیش چشم خلایق، ( خصوصا برای مردان ومتنفذان مردسالار) درصورتی که درنگاه عارفان متاثر از مشی مولانایی، چنین محرکهای هارمونیک با طبیعت وجامعه و جان جهان، در واقع بیرون آمدن از«خود کاذبیست» که محیط وجامعه بر قامت آدمی الصاق نموده ورسیدن به

« خود حقیقی» وبی آلایشیست که آدمی رااز تفاوتها وسیطره ها وغرور ونخوت های بیجا، دور میکند،همان حالت واتفاقی که مولانای فقیه ومتکلم و« اهل مدرسه» و آنکه

 « اکابر علما در رکابش پیاده می رفتند»را در آستانه چهل سالگی به بازارهای قونیه می کشاند سرخوش ورقصان ودر طرب و وجد وسماع، در پیش نگاه بهت زده مقلدان و عوامی که برای دست بوسی آمده بودند واکنون مجتهدی را می دیدند که پایکوبان،همه تشخصهای کاذب حاصل از تفقه و تفلسف را در پای آن خود سیال وبی تعلق به دنیای رهبانیت وروحانیت قربانی می کردو «درس و وعظ را یکسونهاده بود...»

✅از هنگامی که آن دخترک گریان ونگران از اینده نامعلومش را در جلوی دوربین رسانه دیدم که چگونه حساب پس میدهد وپشیمان از نمایش تن رقصان وموزونش در پیش چشم خلایق از خطای کرده وناکرده اش سخن می گوید تا مگر از محبس بازجویان رهایی یابد ،به یکباره همچون ملیونها بیننده در عین ملامتِ مهندسی سازان این رخداد ، تلنگری هم بر ناخوداگاه من و ماهای همسان وهمسنم زده شد که چگونه میتوان در عین سادگی وخالی از هرنوع شائبهٔ سیاسی ،مشت سیاست ورزان را با چند حرکت موزون باز نمود ونشان داد که همچنان کوچکترین دغدغه های فرعی وفقهی، بجای اصلی ترین معضلات اجتماعی ذهنیت صاحبان رسانه را مشغول داشته است؟!.

باری آن دخترکان شاد فضاهای مجازی وپریشان در چنبرهٔ اقتدار، سنگهایی به ظاهر کوچک در مرداب باورها وسنتهای « ضد نسوان» وبقول خودشان، برهنگیهای آشکار انداخته اند که تا صدها موج ایجاد شده در هزارتوی عادتها، باورها وعلقه ها وعقیده ها پیش رفته است.

« مائده» ومائده ها را باید به برخی « سنت ها»ی پویا ومانع اشارت داد وبیشتر از آن، پیران محصور در رقیت بندهای تحمیلی را به آزاد سازی از تعلقات وباورهای یک ذهن ساکن با انبوهی از سنتهای رسوب شده را!

حمید-حدیثی


🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

مهدی بذرافکن : ماجرا خیلی پیچیده نیست. یک اشتباه محض رسانه ای است. خیلی ها از جمله من تا پریروز خانم مائده هژبری را نمی شناختیم.


 تازه پس از گفت و گوی بخش خبری تلویزیون با او بود که فهمیدیم «مائده» نامی هم وجود دارد که به دلیل لرزش بخشی از بدنش و انتشار آن در فضای مجازی کسب درآمد می کند و به همین خاطر دستگیر شده است.


البته من اینجا کاری به دستگیری اش ندارم که در حوزه کاری من نیست، این مسایل به قوه قضاییه ربط دارد.


اما این که تلویزیون با این شاخ های مجازی گفت و گو کند و مثلا اعترافات و اظهار ندامت آنان را نشان دهد خود حکایت عجیبی است.


در ابتدای مطلب عرض کردم. من این بنده خدا را نمی شناختم و پس از حضورش در تلویزیون و سروصدایی که در این زمینه راه افتاد کنجکاوانه به جستجو درباره او پرداختم که ببینم مائده چه کرده که این گونه شهر را به هم ریخته است.


نتیجه این که من هم مثل خیلی های دیگر با اطلاع رسانی صدا و سیما این دخترخانم را شناختم و این همان اشتباهی است که تلویزیون طی سالهای اخیر بارها تکرارش کرده و خوراک خوبی به رسانه های بیگانه داده است.


حالا فکر می کنید چه اتفاقی رخ می دهد؟ هیچ. الان مائده هژبری معرف حضور خیلی ها شده، او احتمال زیاد پس از آزادی از ایران خارج می شود. به خاطر لطف بزرگی که صدا و سما در حقش کرده و شهرتش را افزون ساخته اینستاگرامش را راه خواهد انداخت و به دنبال کنندگان میلیونی خواهد رسید و کارش را با رونق بیشتری ادامه خواهد داد.


الهام عرب را یادمان نرفته که تلویزیون معروفش کرد، بعد اظهار پشیمانی اش را نشان داد و دست آخر او گذاشت از ایران رفت.حالا هم که به خاطر همان شهرت در کشورهای همسایه به فعالیت در حوزه مد می پردازد و از اینستاگرامش درآمد خوبی هم دارد و این از الطاف صدا و سیما و برخی مدیران «رسانه نشناسش» به امثال اوست.


🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

چنین گفت مهتاب


ابراهیم پسر رکن‌الدین ساوی می‌گوید: در آن سال که در هرات بودمی، نزد شیخ صائن‌الدین غزنوی درس حدیث خواندمی. شیخ صائن‌الدین را هماره تبسم بر لب بودی، جز آن روز که گفت‌وگوی خویش را با محمد مهتاب برای ما بازگفت. غم در سیما داشت و لرزه در صدا. گفت: امروز در راه مدرسه، مهتاب را دیدم که در کنجی نشسته و اشک گرم بر خاک سرد می‌ریزد. نزد او رفتم و تحیتش گفتم. سر برنیاورد اما تحیت مرا به نیکوتر از آنچه شنید، پاسخ گفت. پرسیدم: خواجه را چه پیش آمده است که چنین زار می‌بینمش؟ دست اشارت به سوی مدرسه دراز کرد؛ یعنی به راه خویش برو و از حال من مپرس. گفتم: والله اگر ندانم این اشک در چشم تو از کدام راه آمده است، پای در راه نگذارم. لختی گذشت. سرانجام مهتاب به سخن آمد و گفت: پیش از آنکه تو از راه رسی، دیدم که اهل شهر دخترکی را سنگ‌زنان نزد قاضی می‌برند که در مجلس مردان رقصیده است. از آن دم، نه پای رفتن دارم که در راه گذارم و نه دست نسیان که غم از سینه بردارم. گفتم ای خواجه، تو را نزیبد که بر خاک نشینی و بر عاقبت دختری چنان، اشک از دیدگان فروریزی. خواجه سر برآورد و تیز در چشمان من نگریست و گفت: ای شیخ، نگفتمت که به راه مدرسه رو و از حال من مپرس؟ اگر بر آن دختر بگریم رواست که بندۀ خداست و جگرگوشۀ مرد و زنی بینواست. اما گریۀ من نه برای اوست؛ بر مردمی است که از دین خدا و آیین تقوا، برای آنان جز این نمانده است که دخترکان را سنگ زنند.


رضا بابایی

۹۷/۴/۱۹

@RezaBabaei43


🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

🔵رقص و اعترافات بغض آلود تلویزیونی ... چه خبر از دزدان بیت المال؟!


✍️ #جعفرمحمدی:


🔻"مائده" نوجوان 17 ساله ای است که در خانه اش می رقصید و ویدئوی رقص هایش را در صفحه اینستاگرامش منتشر می کرد. رقص های این دختر نوجوان اما چندان ادامه دار نشد؛ پلیس او را شناسایی و دستگیر کرد، صفحاش را بست و صدا و سیما هم بیکار ننشست و با دوربین سراغش رفت و فیلمی از اعترافاتش(!) گرفت و منتشر کرد. دخترک - که البته در تصویر تلویزیون صورتش معلوم نبود - با بغض و ترس می گفت که از جایی خط نگرفته و فقط می خواسته جلب توجه کند.


🔻مائده البته تنها فعال اینستاگرام نیست که پلیس سراغش رفته است. دستکم سه نام دیگر نیز در روزهای اخیر به عنوان "شاخ های اینستا" مطرح شده که با رقص، دنبال کننده (فالوور) جذب می کردند و به همین اتهام بازداشت شده اند.


🔻این که پلیس یک دختر نوجوان -که نه دزدی کرده، نه مرتکب قتل شده، نه کلاهبرداری می کرده، نه مرتکب پولشویی یا اقدامات تروریستی شده و تنها جرمش رقصیدن بوده - را بگیرد و صدا و سیمای کشور نیز تصویر و صدای گریان او را روی آنتن رسانه ملی بفرستد تا درس عبرتی باشد برای مردم که نرقصند و اگر هم رقصیدند فیلمش را منتشر نکنند، حتماً سابقه خوبی برای تاریخ معاصر ایران نخواهد بود.


🔻بله! رقص زن و انتشار فیلم رقص در جمهوری اسلامی ممنوع است و مائده و دیگران نیز باید به عنوان شهروندان این کشور، به قوانین و مقررات آن پایبند می بودند، حتی اگر آنها را قبول نداشتند. اما آیا تمام کسانی که قوانین و مقررات این کشور را نقض می کنند، به این سرعت و قاطعیت دستگیر می شوند و جلوی دوربین های تلویزیون، اشک شان را در می آورند؟


🔻چگونه است که در ماجرای صندوق های مالی و اعتباری غیر مجاز، هزاران میلیارد تومان از پول مردم توسط چند نفر رسماً و علناً بالا کشیده می شود، خانواده های زیادی به خاک سیاه می نشینند، کار به اعتراضات خیابانی و بزن و بگیر و بنند می کشد ولی حتی یک نفر از مدیران این صندوق ها را کت بسته به تلویزیون نمی آورند و مانند آن دختر نوجوان، اشکش را در نمی آورند که با این همه پول چه کرده ای؟!


🔻چگونه هیچ کس هنوز نمی داند کسانی که دکل های نفتی را دزدیدند، چه کسانی هستند و پشت شان به که گرم است؟

🔻مردم چگونه شب در تلویزیون اشک های مائده که در گرماگرم نوجوانی و بی تجربگی، رقصیده و در صفحه اش منتشر کرده را ببینند و صبح در روزنامه بخوانند که هزاران خودروی لوکس توسط برخی دولتی ها به طور غیرقانونی ثبت سفارش و وارد کشور شده است و این دو خبر را با هم مقایسه نکنند و نگویند چگونه دختر نوجوان را سکه یک پول می کنید ولی حتی از معرفی اسامی این دزدهای چندهزار میلیارد تومانی خودداری می کنید؟!


🔻چگونه عوامل قاچاق 15 الی 20 میلیارد دلاری در سال، زمین خوارانی که هزاران هکتار از اراضی ملی را تصاحب کرده اند، از ما بهترانی که مجوزهای خاص صادرات نفت گرفتند و معلوم نشد که پولش را چه کردند، دلالانی که با ارز دولتی اختصاص یافته برای دارو خودورهای لوکس وارد کردند، کسانی که با دستکاری در تعرفه قیر، موبایل و خودرو، یک شبه هزاران میلیارد تومان به جیب زدند، آنان که با تأسیس شرکت های چند روزه، قراردادهای میلیاردی با بخش های دولتی بستند و ... معرفی و رسوا نشدند ولی چند دختر و پسر نوجوان و جوان که در برابر آن تبهکاران، بچه هایی بیش نیستند و کاری نکرده اند سوژه برنامه تلویزیونی می شود که آی مردم! بشتابید که چه مجرمانی را گرفته ایم!


🔻این همه مردم گفتند که غارتگران بیت المال را بگیرید و معرفی شان کنید، نتیجه اش این شد که چند دختر و پسر را به جرم رقص بگیرند و در تلویزیون به ملت نشان دهند؟ آیا شنیدن و درک صدای مردم، این قدر سخت است یا تجاهل می کنند؟!


🔻اگر اسلام به خطر می افتد، اگر اخلاق جامعه فاسد می شود، اگر نظام تهدید می شود، اگر منافع ملی آسیب می بیند، اگر فقر در جامعه گسترش می یابد، اگر مردم امید و اعتمادشان را از دست می دهند، اگر دشمان خارجی ایران دندان طمع برای این آب و خاک تیز می کنند، ریشه این ها، رقص فلان دختر نوجوان در صفحه اینستاگرامش نیست علت اصلی اش این است که ما، امور مهم را واگذاشته ایم و به جای پرداختن به موضوعات اصلی کشور و حل بحران هایی که موجودیت مان را تهدید می کنند، دل خوش کرده ایم که چند نوجوان و جوان اینستاگرامی را دستگیر و در برابر مردم، خردشان کردیم، بی توجه به آن که همین رفتار نیز مجدداً حس تبعیض و بی عدالتی را در جامعه گسترش می دهد.

✅ @kaleme


Report Page