مصاحبه

مصاحبه

فرداى بهتر( سيد مصطفى تاجزاده)


✅اخیرا آقای بهزاد نبودی پیشنهادی با عنوان صلح دوفاکتو مطرح کرده‌اند. با توجه به شخصیت و تأثیرگذاری ایشان، ارزیابی شما از این پیشنهاد چیست؟


🔹با مضمون این پیشنهاد موافق هستم. اما تصور نمی‌کنم با این واژه موافقت چندانی شود. با آشتی ملی که خیلی نرم‌تر از این بود، بلافاصله مخالفت شد. تلقی هم این بود که مگر جامعه ما قهر است که آشتی ملی به میان بیاید؟ اکنون هم حتماً خواهند گفت که مگر جامعه ما در جنگ است که صلح کنیم؟! آن هم صلح دوفاکتو به این معنا که درست است یکدیگر را قبول نداریم، اما باید یکدیگر را بپذیریم. می‌دانید که این واژه دوفاکتو متعلق به روابط بین‌الملل است. روابط بین دو کشور که همدیگر را برسمیت می شناسند، روابطی عادی است. منتها مناسبات شناسایی بر مبنای دو فاکتو یعنی این‌که کشور یا دولت مقابل را به رسمیت نمی‌شناسیم، اما بالاجبار باید به نوعی آن را تحمل کنیم. بنابراین به نظرم از این واژه خیلی استقبال نشود. اما از مضمون پیشنهاد که اصل درستی است و نیاز ملی است، استقبال خواهد شد. اصلاح‌طلبان که کاملا موافق هستند و اصولگراها نیز به جز بخش‌های افراطی و اقتدارگرا، با این مسئله موافقند. 


البته باید یک مساله را برای جامعه توضیح دهیم. آن هم این‌که عرصه سیاست امروز جامعه ما فقط دو طیف اصولگرا و اصلاح‌طلب نیستند. درست است که این دو در قدرت هستند و بخش سوم جامعه در حکومت حضور ندارد، اما این بخش به طور جدی در جامعه وجود دارد، فعال است و حرف و مطالبه و نظر دارد. هر طرحی که ملی نام بگیرد، باید آن‌ها را هم در بر بگیرد. در غیر این صورت چنین طرحی درون‌ حاکمیتی نامیده می‌شود که خیلی هم معلوم نیست بتواند پاسخگوی نیازهای جامعه ما باشد. آشتی ملی نیز به همین علت مطرح شد که ما به مشارکت همه ایرانیان نیاز داریم، این طرح باید تمام کسانی که در این جامعه هستند و نظر و پایگاه دارند را به نوعی دربربگیرد و باید بتوانیم آن‌ها را به این مجموعه بیاوریم. تنها اصلاح‌طلبان و اصولگراها نباشند. 




✅منظور شما از طیف سوم مشخصا چه طیفی است؟


🔹اگر بخواهم آماری بگویم کسانی که نه به آقای روحانی رأی دادند و نه به آقای رئیسی! این‌ها ۱۸ میلیون هستند. ۲۴ میلیون به آقای روحانی و ۱۶ میلیون به آقای رئیسی رأی دادند. ۱۸ میلیون هم رأی ندادند. واقعیت آن است که طرفداران آقای روحانی اکثریت نسبی هستند و اکثریت مطلق نیستند. یعنی ۲۴ میلیون از ۵۶ تا ۵۸ میلیون واجد شرایط رای دادن.




✅که البته به نظر می‌آید همین تعداد هم شکننده باشد؟


🔹شکننده نیست زیرا ۲۴ میلیون عدد خوبی است، اما اکثریت مطلق نیست. به این معنا که ۵۰ درصد به علاوه یک نیست. یعنی اگر از هر دو ایرانی یک ایرانی به آقای روحانی رأی می‌داد، رأی ایشان باید بین ۲۸ تا ۲۹ میلیون می‌شد.




✅پیشنهاد آقای نبوی ناظر به صلح درجاست. به این معنا که در جا و با همین وضعیت و شرایط به دلیل تهدیدهای خارجی و امنیت ملی صلح کنیم و شرایط را به همین نسبت نگاه داریم. از طرف دیگر آقای باهنر هم در مصاحبه اخیر خود از لزوم وجود دو مجلس سخن گفته بود. فکر می‌کنید این دو پیشنهاد و طرح با همدیگر ارتباطی دارند؟


🔹من در جریان مصاحبه آقای باهنر نیستم، اما مسلم آن است که همه می‌دانند وضع کنونی مطلوب نیست و بهبود اوضاع، مستلزم تغییرات است. این مسئله را همه به زبان خودشان عنوان می‌کنند. حتی کسانی که با اصل نظام مشکل دارند هم می‌گویند که باید تغییر کند تا به ثبات سیاسی دست پیدا کنیم. البته کسانی که به نظام باور دارند می‌گویند در همین چارچوب می‌توانیم اصلاحات لازم را انجام دهیم. اصولگرایان هم به تغییر معتقدند و به همین علت به دنبال حذف انتخابات ریاست‌جمهوری و نظام پارلمانی هستند. بنابراین همه دنبال تغییرند. زیرا فکر می‌کنند به بن‌بست رسیده‌ایم.


اما به نظر من پیش از صحبت درباره راه‌حل‌ها، باید درباره واقعیات جامعه خودمان صحبت کنیم. ببینیم که آیا در مورد این‌ها اشتراک نظر داریم یا خیر! چون اگر در مورد آن‌ها به توافق برسیم، پیدا کردن راه‌حل سهل‌تر خواهد شد. 

واقعیت این است که ما در ایران گرایش‌های متعددی داریم که با توجه به پراکندگی در سطح جامعه و تاثیر در همه قشرها، دارای پایگاه اجتماعی هستند. البته ممکن است یک جناح در یک قشر نفوذ بیشتر یا کمتری داشته باشد. اجمالا می توان گفت در ایران کنونی کسانی هستند که معتقدند اصل انقلاب غلط بوده و ما نباید انقلاب می‌کردیم و انقلاب ما را به عقب برد. کسانی هستند که معتقدند انقلاب خوب بوده و جمهوری اسلامی اشتباه پایه‌گذاری شد. افرادی هستند که معتقدند انقلاب و جمهوری اسلامی هم خوب بوده و ما بد عمل کرده ایم و طیف دیگر معتقدند که انقلاب و جمهوری اسلامی در مجموع خوب عمل کردند و اکنون اگر مشکلی وجود دارد به دلیل این است که به صحبت‌های رهبر کاملا

عمل نکردیم و اگر حرف‌های ایشان کامل عملی شود، شرایط به گونه‌ای دیگر خواهد بود.


هر یک از این‌ها دارای طرفدارانی در دانشگاه ها و در سراسر ایران هستند. باید با این تنوع چه کار کنیم؟ آیا قصد داریم وجود اینها را به رسمیت بشناسیم یا هنوز در توهم این هستیم که مانند داعش می‌توانیم بقیه را حذف کنیم؟ اساس تمام صحبت‌های اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر این است که اوج قدرت نظام برای حذف منتقدین سال های ۸۸ تا ۹۲ بود، اما نتیجه عکس گرفت. اکنون حتی یک نفر از آنها ادعا نمی کند که اصلاح‌طلبان نابود شده‌ و از بین رفته‌اند. سال ۹۲ این توهم از بین رفت. ۶ انتخاباتی که از ۹۲ به این طرف داشتیم هر ۶ انتخابات را اصلاح‌طلبان بردند. حتی در خبرگان رهبری هر جا که نامزد داشتیم و توانستیم رقابت کنیم لیست ما رأی آورد. ولی چون همه را حذف کرده بودند اکثریت خبرگان با آن‌ها شد اما ما انتخابات را بردیم و همه این را می‌دانند. 

بنابراین ما یک جامعه متکثر هستیم، از سلطنت‌طلب گرفته که فعال هستند و نمادش همین بحران سالگرد تولد کوروش می‌شود تا گروه‌ها و عقاید دیگر. اینها در جامعه وجود دارند، چه کار می‌شود کرد؟ آیا می‌توان در عصر ارتباطات با بگیر و ببند مسئله را حل کرد؟ 

البته جریان هایی هستند که اسلحه را انتخاب کرده اند. همه‌جای دنیا جواب اسلحه اسلحه است. تاکنون راهی پیدا نشده که جواب اسلحه را غیر اسلحه بدهد، منظورم این گروه‌ها نیستند. بنابراین غیر از گروه‌هایی که مسلح هستند، یا اصل یکپارچگی ایران را هدف قرار می‌دهند و تجزیه‌طلب هستند، بقیه دسته‌ها واقعیاتی هستند که حتی اگر آن‌ها را قبول نداریم باید آنها را به رسمیت بشناسیم.




✅آیا اصلاح‌طلبان این‌ها را به رسمیت می‌شناسند؟


🔹ممکن است بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان این گروه‌ها را به رسمیت نشناسند. زیرا اصلاح‌طلبان هم یکپارچه نیستند، اما باید بشناسند. اگر از دموکراسی و عدم حذف صحبت می‌کنیم، نمی‌توانیم وقتی به خودمان می رسد بگوییم حذف جواب نمی‌دهد و بعد خودمان دیگران را حذف کنیم، پس فرق ما با آقای احمدی‌نژاد چیست؟ ما می‌گوییم که اگر قرار است دادگاه علنی باشد باید برای همه باشد، چرا او دربرابر تقاضای دادگاه علنی بقیه ساکت است و فقط برای بقایی فریاد می‌زند؟ 


او که معتقد است قوه‌‌قضائیه در دوران مرتضوی خوب بود نمی تواند بگوید که اکنون اوضاع آن قوه بد است. 


این دست رفتار با استانداردی دوگانه انجام می شود و غیراخلاقی است. همه حرف من این است که تمام نهادهای قدرت، جناح‌ها، شخصیت‌ها و احزاب یک سؤال را پاسخ دهند، آیا ایران امروز متکثر است یا خیر؟ در این که هر عقیده یا طیف چند درصد جامعه را به خود اختصاص می‌دهد، اختلاف وجود دارد و همین‌طور می‌توان گفت که درصدها هم ثابت نیست. من هم آن را قبول دارم. ممکن است حتی سال آینده اکثریت و اقلیت تغییر کند، مثلا ۲۴ میلیون ۱۸ یا ۱۶ میلیون شود یا برعکس. اما به هر حال اینها یک واقعیت است، در انتخابات اخیر پیام از رهبری کشور آمد و گفت کسانی که نظام را هم قبول ندارند رأی بدهند، از طرف دیگر آقایان مهندس موسوی، کروبی و خاتمی هم با تمام توان ورود کردند و گفتند که مردم رأی بدهند. با این همه تفاسیر ۱۸ میلیون رأی ندادند. آیا این ۱۸میلیون ایرانی نیستند؟ ما می‌خواهیم آنها را ببینیم یا خیر؟ اینها وجود دارند و اگر آنها را نبینیم ما کور هستیم، آنها هستند و با ندیدن ما نابود نمی‌شوند.


اگر اینها را به رسمیت بشناسیم و توهم این‌که ما می‌توانیم یک جناح یا جناح‌هایی را حذف کنیم و نادیده بگیریم را کنار بگذاریم، می‌توانیم پیشنهاد هر نامی ازجمله دوفاکتو، دوژوره، آشتی ملی، گفت‌وگوی ملی، تفاهم ملی یا هر چیز دیگری بدهیم. زیرا دعوا بر سر واژه نیست، مشکل این است که یک ملت متکثر را دو جور می‌شود اداره کرد، یک نوع صدامی است و دیگری دموکراتیک، یا نصر به رعب یا نصر به رضایت یا نصر به رأی، مشارکت یا هر نام مشابهی که بر آن بگذاریم.


دقت کنیم که جامعه ما به دلیل وجود اقوام کرد، شیعه، سنی و... متکثر است و نباید برای حفظ کشور چنان خشونت و قهری اعمال کرد که احدى جرأت نکند برخلاف منویات حکومت سخن بگوید. این روند شکننده است و کوتاه‌مدت جواب می‌دهد، اما در بلندمدت همه‌چیز را نابود خواهد کرد. 


مسیر دیگر مسیر دموکراتیک و غیرتمامیت‌خواهانه است؛ یعنی دیدن و به رسمیت شناختن کسانی که با ما همفکر، هم‌عقیده، هم‌مذهب، هم‌سلیقه و هم‌منافع نیستند اما باید این افراد را دید. باید همه‌جا این سؤال را کرد که آیا این گرایش ها را به رسمیت می‌شناسید یا خیر و در چه حدی قصد دارید به رسمیت بشناسید؟ 


به نظر من هر کسی سه اصل را قبول داشته باشد، می‌تواند در طرح آشتی ملی حضور داشته باشد.


اول، به تمامیت ارضی ایران یعنی یکپارچگی سرزمینی آن به زبان امروز باور

داشته باشد.


دوم به استقلال ایران معتقد باشد و این که مردم ایران باید سرنوشت این کشور را تعیین کنند نه واشنگتن، لندن، مسکو یا پکن. یعنی خود این مردم باید تعیین‌کننده باشند. چیزی که از مشروطه تا الان دنبال آن هستیم.به خارج وابسته، مزدور و جاسوس نباشد و فکر نکند آمریکایی ها با کوله‌پشتی سربازانشان می‌توانند برایمان دموکراسی بیاورند. تجربه عراق و افغانستان پیش‌روی ماست و دیدیم که بهار بغداد ۳ ماه طول نکشید. عراق جهنمی شده است که خیلی از عراقی‌ها می‌گویند اگر صدام بود بهتر بود.


اصل سوم هم این است که به روش خشونت‌آمیز باور نداشته باشد و به مبارزات مسالمت‌آمیز معتقد باشد. اگر این سه اصل پذیرفته شود به نظرم می‌شود یک گفت‌وگوی ملی، صلح دوفاکتو، صلح ملی و آشتی ملی یا هر واژه دیگری را پیش برد.


افرادی که این سه اصل را قبول دارند، می‌توانند دور هم جمع شوند.




✅این سخنان خیلی خوب و آرمانی است اما خیلی دور از ذهن است. شاید بخشی از اصلاح‌طلبان صحبت‌های شما را قبول داشته باشند اما حتی در طیف اصلاح‌طلبان سخنان شما صحبت‌های غیرقابل باوری است، چه برسد به بخشی از حاکمیت که به هیچ‌عنوان زیر بار چنین صحبت‌هایی نمی‌رود. راهکار عملی شما در این بین چیست؟ 


🔹یکی از راهکارها تبیین آرمان است، ما باید آرمان را مشخص کنیم. ما می‌گوییم ایران برای همه ایرانیان! چنین چیزی در ۱۰ سال آینده به دست نمی‌آید و شاید چندین دهه طول بکشد تا به این برسیم. پروسه‌ای درازمدت است، اما نمی‌توان از این آرمان گذشت، هر کسی بگوید که چه می‌خواهید می‌گوییم ایران برای همه ایرانیان! هر کس شناسنامه ایرانی دارد با بقیه مساوی است. دولت و حکومت جمهوری اسلامی به هر شخصی شناسنامه می‌دهد یعنی حقوق دارد و به همان دلیلی که هر کس شناسنامه دارد می‌تواند در انتخابات شرکت کند. به هر کس شناسنامه داده‌ می شود به این معناست که به او ابلاغ کرده‌ایم حقوقی در حد تعیین رئیس‌جمهور، نمایندگان مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و... دارد. بنابراین آن‌که من می‌گویم، آرمان است. به ما می‌گویند آشتی ملی چیست و چه کسانی را دربر می‌گیرد، آیا تنها اصلاح‌طلبان و اصولگرایان در این طرح حضور دارند؟ ما می‌گوییم خیر. اگر قرار است ملی باشند همه باید حضور داشته باشند. همه که اصولگرا و اصلاح‌طلب نیستند. خیلی‌ها هستند که در هیچ یک از این دو طیف نمی‌گنجند. آشتی ملی یعنی همه ملت! هر کسی با هر سلیقه و گرایش جزو ملت است، اما افرادی که به یکپارچگی سرزمین و استقلال ایران معتقدند و از روش‌های خشونت‌طلبانه پرهیز می‌کنند، در این آشتی ملی حضور دارند. همین افراد هم به محض کنار گذاشتن اسلحه در این طرح وارد می‌شوند و این همان سیاست تبدیل معاند به مخالف است.




✅این خیلی زیباست، اما در حد یک آرمان است. راهکار عملی چنین چیزی چیست؟


🔹بله آرمان است و ما می‌گوییم که جهت‌گیری‌مان این است، اما مشخص است که جریان سیاسی متناسب با شرایط راه‌حل می‌دهد و گفت‌وگو از کسانی شروع می‌شود که تشکیلات دارند، شناخته شده‌اند و رسمیت دارند. باید از این قسمت شروع کرد و طبیعتا شروع آن گفت‌وگوی بین اصلاح‌طلبان و اصولگراهاست اما غایت و هدف این نیست. فرض کنید اصلاح‌طلبان و اصولگراها تفاهم کردند، اما مشکلات کشور از یکسو و تکثر ملت از سوی دیگربه قدری جدی و واقعی است که جز با مشارکت ملی نمی‌توان به حل مشکل رسید. 




✅گام عملی برای تحقق این غایت چیست؟


🔹گام عملی این است که اصولگرایان و اصلاح‌طلبان شروع به صحبت با یکدیگر کنند. پارلمان برای همین است که دبیران کل‌ احزاب قدرتمند در آن‌جا حضور داشته باشند و برای اداره کشور گفت‌وگو کنند. اما متسفانه به دلیل این‌که مجلس با نظارت استصوابی از خاصیت افتاده، هیچ گفت‌وگوی جدی در آنجا صورت نمی‌گیرد. چرا که مهم‌ترین چهره‌های سیاسی ایران خارج از مجلس هستند. چهره های برجسته اصلاح‌طلب را که ردصلاحیت می‌کنند و اصولگراهای مشهور نیز رأی نمی‌آورند. واقعیت این است که اصولگراها مردم و ما را حکومت پس می‌زند. بنابراین در مجلس و خبرگان گفت‌وگویی استرتژیک صورت نمی‌گیرد. مجمع تشخیص هم می‌توانست این نقش را ایفا کند که متأسفانه ترکیب آن عمدتا یک طیف را در برمی گیرد.

بنابراین راه عملی این است که در بیرون از مجلس شجاعت به خرج داده و شروع به صحبت کنیم.


بهترین کار این است که موضوعات مشترکی را مطرح و درباره آنها با هم گفت‌وگو کنیم. مانند روش برجام! از مواردی که همه روی آن اتفاق نظر داریم شروع کنیم. زیرا دیوار سوءظن به قدری بالاست که اگر بخواهیم تمام موضوعات را در دستور کار بگذاریم، نمی‌توانیم به نتیجه برسیم. اما می‌توان به صورت موردی در موضوعاتی مانند مبارزه با فسا وارد شد و مثلا یک کمیته فراجناحی ضدفساد تشکیل داد. چند چهره پاکدست، سالم و خوشفکر از هر یک از طیف‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب و کسانی که نه

اصولگرا نه اصلاح‌طلب هستند بلکه صاحبنظرند، دانشگاهی و معتبر هستند، حضور پیدا کنند و مثلا کمیته ملی مبارزه با فساد تشکیل دهند و راه‌حل عملی برای مبارزه با فساد بدهند.




✅یعنی از احزاب مختلف جلو بیایند؟


🔹احزاب دو جناح به همراه افراد و شخصیت هایی که عضو هیچ حزبی نیستند اما در این زمینه صاحب‌نظرند. مثلا فرض کنید آقایان راغفر یا فرشاد مومنی مهم نیست که در یک حزب باشند یا خیر، می‌شود این افراد را دعوت و از نتیجه سال‌ها تحقیقات، کارکرد و مطالعات آنها استفاده کرد.


 از سوی دیگر اکنون با وجود فردی مانند ترامپ، دنیا احساس خطر می‌کند، حداقل چیزی که در رابطه با این فرد می‌گویند این است که پیش‌بینی‌ناپذیر و نژادپرست است و با محافل نظامی هم سر و سر خوبی دارد. تاجر است و قصد دارد صنایع نظامی را راه بیندازد. می‌توان کمیته‌ای جدی تشکیل داد که با این فرد چه کاری انجام داد؟ می‌توان در این زمینه حرف زد، دیگران را بیاوریم و با گفت و گو به توافق رسید. اختلافات سر جای خود اما منافع ملی را باید در نظر گرفت، ما نمی‌خواهیم ایران دوباره تحریم جهانی شود.




✅پس از آن آیا توافقات به دولت و مجلس ارائه خواهد شد؟


🔹هنگامی که توافق شود خودبه‌خود دولت و مجلس هم ورود می‌کنند، زیرا وقتی بزرگاناصلاح‌طلب و اصولگرا در مقاطعی به توافق برسند، چه کسی می‌خواهد مخالفت کند؟ بنابراین پیشنهاد عملی من برای این کار انتخاب چند موضوع است. مثلا این‌که نظام دو مجلسی باشد یا خیر؟ کجا بحث کنیم که دو مجلس خوب است یا بد؟ 


ما که از قبل به این نتیجه رسیده بودیم که نظام باید حزبی شود و نمی‌توانیم روی افراد حساب کنیم. اکنون اصولگراها هم به این نتیجه رسیده‌اند. امروز افراد می‌آیند و فردا نمی‌دانیم چه خواهند کرد؟ 


امروز می‌پرسند آقای روحانی روی اصول خود هستند یا برگشته‌اند؟ البته من قبول ندارم که ایشان از اصول و وعده‌هایش برگشته باشد زیرا می‌داند که اگر برگردد، شکست می‌خورد.اما به هرحال در جامعه زمزمه هایی مبنی بر گرایش ایشان به طیف اصولگرا شنیده می‌شود. اگر وی لیدر یا نماینده یک حزب بود این اتفاق نمی‌افتاد. در جانب مقابل جناح اصلاح طلب درمورد شورای شهر حساس است. علت آن کاملا روشن است. زیرا ما ۴ سال دیگر از مردم رأی می‌خواهیم، اگر ما نتوانیم کارنامه روشنی ارائه کنیم مردم به ما رأی نمی‌دهند. پس مجبوریم با دقت عمل کنیم.


به نظر من می‌توان درباره موضوعات مشخص یک کمیته متشکل از افراد اصلاح‌طلب، اصولگرا و همان جریان سومی که نه اصولگرا و نه اصلاح‌طلب هستند و در قدرت هم نیستند تشکیل داد.


خلاصه عرض من این است که آرمان ما ایران برای همه ایرانیان است و هر کسی که آن سه اصل را قبول داشته باشد با او گفت‌وگو، تفاهم و مذاکره می‌کنیم. گام عملی هم می‌تواند این باشد که روی چند پروژه که هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان روی آن توافق دارند، کار کنیم.




✅فکر می‌کنید برای این‌که این گام عملی برداشته شود، چه کسانی باید پیش‌قدم شوند؟


🔹اصلاح‌طلبان، زیرا آن طرف پیش‌قدم نخواهد شد.



✅فکر می‌کنید چطور باید این اتفاق بیفتد؟ چه گام عملی‌ای می‌توان برداشت؟


🔹به نظر من بهترین واسطه برای این کار کسانی هستند که دو طرف آن‌ها را قبول دارند و من نمی‌دانم چرا در این زمینه جدیت لازم را ندارند، نمی‌دانم نگرانی از کجاست. مثلا آقای ناطق نوری خیلی می‌تواند نقش ایفا کند. تعدادی از اصلاح‌طلبان، اصولگرایان و چهره‌های ملی که اصولگرا و اصلاح‌طلب نیستند را دعوت کند تا صحبت کنیم که با فساد چه کاری باید انجام دهیم. ایشان چند جلسه بیایند و جلسه‌های بعدی اگر هم نیامدند همان افراد جلسه می‌گذارند و ادامه می‌دهند.




✅آقای سید حسن خمینی هم می‌توانند این کار را انجام دهند؟


🔹خیر، اگر ایشان بگویند احتمالا بخشی از اصولگراها نمی‌آیند. اما اگر آقای ناطق بگویند جز جبهه پایداری به نظرم بقیه حاضر باشند بیایند. یعنی چهره‌هایی که موقعیتی داشته باشند که اگر از کسانی دعوت کردند به آن‌ها برنخورد و مثلا نگویند که ما قبولشان نداریم. 


ببیبید! آقای خاتمی خیلی محبوب‌تر از آقای ناطق هستند، اما آقای خاتمی نمی‌تواند این کار را بکند زیرا بسیاری از اصولگراها نمی‌آیند. به نظر من این تیپپ‌ها مانند آقای ناطق نوری که خیلی هم تعدادشان زیاد نیست، می‌توانند چنین مجموعه ای تشکیل دهند و نمی‌دانم علت این‌که آقای ناطق این کار را نمی‌کند، چیست؟ 




✅شاید به فکرشان نرسیده، بهتر نیست پیشنهاد دهید؟


🔹خب با این مصاحبه به فکرشان می رسد! اما تصور می‌کنم که مسئله پیچیده‌تر از این است و ملاحظات دیگری دارند که چنین کاری انجام نداده‌اند. اما این کار باید بشود. دربارهدو سه موضوع مشخص باید کمیته مشترک تشکیل داد.

رسانه‌ها هم می‌توانند این بحث را باز کنند، متأسفانه ماارتباطمان با یکدیگر قطع است. اصولگرایان باید بفهمند من چطور فکر می‌کنم. من بارها به صراحت اعلام کرده‌ام و حتی در بازجویی‌هایم هم گفته‌ام که نه شما می‌توانید ما را حذف کنید و نا ما، زیرا از مشروطه تاکنون ما هم مشروطه‌خواه داشته ایم و هم مشروعه‌خواه و این دو نمی‌توانند یکدیگر را حذف کنند. ما یک تشکیلات کوچک نیستیم که مرکزیت‌ ما را بزنند و از بین برویم، ما یک جریان اجتماعی هستیم. آیا می‌توان هنرمندان، دانشگاه، کارمندان دولت، آموزش‌‌وپرورش، معلمان و فرهنگیان را نادیده گرفت؟ اینها پایگاه اصلاحات هستند، حتی در حوزه علمیه قم هستند مراجعی که بین ما و اصولگراها به ما رأی می‌دهند و صدای آن را در نمی‌آورند زیرا معتقدند خطر ما برای دین و کشور کمتر از اصولگراهاست و بعضی نیز می‌گویند که خدمات شما بیشتر از آنهاست. بنابراین خطاب به آن دوستان می‌گوییم که شما نتوانستید ما را حذف کنید اگرچه گفتید که اصلاح‌طلبان از بین رفته‌اند ما گفتیم مُرده آن است که نامش به نکویی نبرند اما نپذیرفتید. اکنون حتی یک نفر از آنهانمی‌گوید که اصلاح‌طلبان پایگاه اجتماعی ندارند و این حرف را پس گرفته‌اند و چنین ادعایی ندارند. البته می‌گویند که مردم کوفی شدند، یعنی اصلاح‌طلبان اکثریت هستند! کوفی خواندن مردم اعتراف غیرمستقیم به این است که اکثریت مردم با اصلاح‌طلبانند. حال که اینگونه شده از این توهم دست بردارند. کاری به سوابق، مدیریت، تجربیات و دانش ما که به طور طبیعی در جامعه وجود دارد نداریم. 

اینکه می‌گویم ما باید یک گام جلوتر برداریم به این علت است که جامعه انتظار بیشتری از اصلاح‌طلبان دارد. اصلاح‌طلبان در ایران چند کارکرد دارند، یک گفتمان‌سازی است، از واژه‌سازی بگیرید تا نظریه‌پردازی. چند اصولگرا داریم که بخواهد نظریه‌پردازی کند؟ دوم ابتکارات سیاسی است. سوم سازماندهی مدرن است. البته از منظر سنتی ساماندهی آنها قویتر است. چهارم در مدیریت کشور است. بسیاری از اصولگراها می‌گویند امام از شما به خاطر مدیریت‌تان تعریف می‌کرد. شما را قبول نداشت اما می‌دانست شما اهل اداره کشور هستید. به قول خودشان آنها یک نانوایی را هم نمی‌توانستند اداره کنند یعنی منظور امام این بود که مسئله نان را نمی‌توانستند حل کنند. 

به هر حال ما آماده ایم زیرا به این نتیجه رسیده‌ایم یک جناح به تنهایی نمی‌تواند کشور را اداره کند، باید دست به دست هم دهیم و به سمت موازنه قوا حرکت کنیم. حال نام آن را صلح دو فاکتو یا هر چیز دیگری می‌گذارید تفاوت چندانی ندارد. منظور این است که شرایط کشور سخت و بحرانی است، نمی‌توان دو واقعیت را نادیده گرفت یکی تکثر جامعه و دیگری مشکلات جدی‌ای که وجود دارد و اصلا قابل قیاس با امکانات موجود دولتی نیست، اما بالقوه با امکانات مردم می‌توانیم از پس مشکلات بربیاییم به شرط این‌که همه به صحنه ورود کنند.

Report Page