🚩 مانیفست «کارزار لغو طرح کارورزی»
برای آغازی نو علیه بیگارورزینزدیک به سی سال است که از تداوم استراتژیِ شومِ نئولیبرالیسم با اسم رمز «تعدیل ساختاری» در جامعهی ما میگذرد. بناست کل ایران به یک «منطقهی آزاد تجاری-صنعتی» بدل گردد. سی سال است که تحت لوای شعارهای گوناگونِ «سازندگی»، «اصلاحات»، «مهرورزی و عدالت» و اینک «اعتدال» پیوسته حق بدیهیِ تودههای محرومِ جامعه برای برخورداری از «بهداشت»، «آموزش» و «مسکن» رایگان و باکیفیت لگدمال شده و دولت از تعهدات اجتماعیاش در جهت منافع سرمایهداران و مالکان و در راستای ادغامِ هرچه سریعتر و بیشتر در بازار جهانی، عقبنشینی کرده است. در ضرورت تبیین ساختاریِ بروز این فجایع بر مبنای فهم «منطق سرمایه» تردیدی نیست، اما ما بنا داریم اینجا بر «ارادهی سیاسی»ای دست بگذاریم که در طول سی سال گذشته، سرخوشانه با این منطق («منطق سرمایه») درآمیخته و بر جنازهها و بدنهای بیجان و فرسودهی کارگران، معلمان، پرستاران، دانشآموزان، دانشجویان و تهیدستان شهری رقص شادی کرده است. اما دولتمردان و سیاستگذاران برای که به رقص در میآیند؟
از حدود بیست سال پیش که نخستین بار درخواست عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی (WTO) – یکی از سه نهاد اصلی پیشبرندهی جهانیسازیِ سرمایه و امپریالیسم مالی – ارسال شد تا گشایشهای دورهی پسا-برجام، اقتصاد ایران مسیری ناهموار اما همیشه رو به جلو را به سمت عضویت دائمی در WTO، و به دنبال آن، ادغام سراسری در سرمایهداریِ جهانی طی کرده است. از پنجم خرداد ۱۳۸۴، که ایران به عنوان «عضو ناظر» در WTO پذیرفته شد، باید نشان میداد که به عنوان «تأمینکنندهی مواد خام و نیروی کار ارزان»، «فروشگاهی برای محصولاتِ وارداتی» و نیز «فضایی تولیدی برای انباشتزایی»، بازیگر خوبی در صحنهی سرمایهداریِ جهانی است. ایران از این امتحان سخت در پیشگاه سرمایه، چندان ناموفق بیرون نیامد: برای مثال سیاستهای اقتصادیِ دولتِ موسوم به عدالت و مهرورزی دوبار از سوی «صندوق بینالمللی پول» – یکی دیگر از سه پایهی جهانیسازی – شایستهی تقدیر اعلام شد (یکی برای هدفمندی یارانهها و دیگری برای برداشتن موانع تعرفه و تجارت در مرزها). پس از برجام، دور جدیدی از تلاشها برای این ادغام آغاز شد، به نحوی که دولتمردان ایران توانستند موافقت ۶۰ عضو مهم را برای عضویت دائمی ایران بهدست آورند. با این اوصاف پرواضح است که اول هدفگذاری دولت دوازدهم به پایان رساندن این انتظار ۲۰ ساله است تا ایران عملا در ترازوی سرمایهداری جهانی، آزمایشگاه جدیدی باشد برای «دکترین شوک» و تحقق ویرانشهر بازار آزاد. طی طریق این گامِ آخرین در مقطع کنونی در گرو اصلاح سرمایهدارانهی هشت محور بههم پیوسته است:«وضعیت زیرساختهای صنعتی و اقتصادی»، «تولید با کیفیت جهانی»، «فضای کسب و کار»، «نظام بانکی»، «نظام گمرکی»، «تعیین تکلیف قیمت ارز» ، «ثبات در سیاست» و «خصوصیسازی واقعی».
«افزایش ظرفیت تولید» به عنوان مركز اين محورها در گرو تحقق سه سازوکار «افزایش ساعات کار»، «افزایش شدت کار» یا «ماشینیکردنِ فزایندهی خط تولید» است؛ با افت دستمزدها برای کاهش هزینهی تولید، سه سازوکار مذکور («افزایش ساعات کار»، «افزایش شدت کار» یا «ماشینیکردن فزایندهی خط تولید») در اندک زمانی به حدهای خود میرسند. همین امر سیستم را درگیر بحرانی میکند که آسیبدیدهترین بازندگان در آن کارگران خواهند بود.
بر پایهی مقتضیات این هشت محور با گرانیگاه «افزایش ظرفیت تولید» بود که هنوز برگهی اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم خشک نشده و دولت جدید رسماً کارش را آغاز نکرده، خبر از خدمترسانی (بخوانیم خدمتگریزی) دیگری به میان آورد: بستهی اشتغالی فراگیر ، که شامل چهار طرح کارانه اشتغال جوانان (کاج)، مهارت آموزی حین اشتغال در محیط کار واقعی، کارورزی وتوسعه کسبوکار و اشتغال پایدار (تکاپو) میشود.
در این بسته – که به باور ما بستهی استثمار و بیگاریِ فراگیر است – همهی سعی بر آن است تا با برجستهسازیِ آمار بیکاری (به ویژه در دولتهای نهم و دهم)، افکار عمومی پذیرای این تبلیغات شوند که «همین که بر سر کاری گماشته شویم، بهتر از هیچ است، حتی اگر با دستمزدی زیر حداقلِ مصوب و بدون بیمه باشد!». در اینجا منطق ایدئولوژیک سود، واگذاری حیات اجتماعی به دست سازوکارهای بازار و کالاییسازیِ فزایندهی نیروی کار، خود را در هیأت گزارههایی به ظاهر معقول، اما در واقع پوچ آشکار میکند:
۱- دانشجویان ما در دانشگاهها چیزی یاد نمیگیرند، باید میان «بخش صنعت» و «دانشگاه» ارتباطی منطقی وجود داشته باشد (نتیجهی منطقی میشود: ضرورت تجاریسازی دانش و تبدیل دانشگاه به پیمانکاریِ تأمین نیرویکار ارزان برای صاحبان سرمایه و طرح کارورزی)
۲- نیروی کارِ ایرانی عموماً تنبل و بیمهارت است و در غالب مواقع حین کار از جان مایه نمیگذارد (نتیجهی منطقی میشود: ضرورت طرح مهارتآموزی و تشدید مناسبات کنترلی و انضباطی در محیطهای کار و سهولت اخراج یا تعیین جریمهی دستمزدی)
۳- سرمایهگذاران داخلی و خارجی به سبب وجود قوانین دست و پاگیر به ویژه در ارتباط با «قانون کار» تمایلی به سرمایهگذاری در بخش تولید ندارند (نتیجهی منطقی میشود: مقرراتزدایی از پوششهای ایمنی اجتماعی نیروهای کار به منظور تضمین سود سرمایه در کلیت بسته ی اشتغالی)
۴- نبود اشتغال عامل اصلیِ بزهکاری جوانان و افزایش آسیبهای اجتماعی است، لذا اصلاح ساختار اشتغال و افزایش ظرفیت پذیرش نیروی کار جوان سلامت جامعه را تضمین خواهد کرد (نتیجهی منطقی میشود: ساختن یک ارتش ذخیرهی نیروی کار ارزان، متشکل از معتادان، بزهکاران، سربازان، سالمندان و معلولان یا به اصطلاح مفیدکردن موجوداتی که «بیمصرف» و «انگل اجتماع» خوانده میشوند از طریق بیگاری کشیدن از آنها در تولید.)
چنین است که ما بیهیچ تردیدی از تبدیل ساختار اشتغال ایران به یک آشویتسِ تمامعیار سخن میگوییم، جایی که انسان به نیروی کار محض برای تولید ارزش اضافی فروکاسته شده و از آن بدتر تو گویی از نگاه معماران سیاستگذاریهای کلان کشور صرفا «ابزاری سخنگو» و پیچومهرهای از دمودستگاه عظیم سرمایه است.
دولت دوازدهم – در دنبالهروی از دولتهای پیش از خود –به چنین بازی خطرناکی آری گفته است و مجموعهی دیگر ارکان حاکمیت نیز اگر اختلافی با دولت دارند، این تنها دعوای بلوکهای طبقهی حاکم بر سر میزان سهمبری از سود حاصل دسترنج کارگران است. دعوا بر سر ماهیت مسیری نیست که به ویرانشهر سرمایه ختم میشود، بلکه بر سر بُردن بیشترین سهم از نخالهها و خرابههای این ویرانشهر است.
در این وضعیت، یادآوری دشواریهای اقتصادی مردم در دوران تحریمها از یکسو و نزاع با عربستان و ایالات متحده از سوی دیگر دستاویزی است علیه مخالفان سیاستهای نئولیبرالی و کارگرستیزانهی دولت؛ گویی ما، مخالفان این طرحهای ضداجتماعی، خواهان بازگشت به وضعیت تحریمها و انزوا از دنیا هستیم، حال آنکه آماج نقدهای ما، سرپوش هایی است که بر دومینوی ساختاریای گذاشته می شود که از هر بحران تا بحرانی دیگر، فجایعی اجتماعی به بار میآورد؛ فجایعی غالباً برگشتناپذیر که امکانِ بهبود بنیادی را سخت و سختتر میکنند.
با این اوصاف، مخلص کلام ما این است: آنها در پیشبُردِ پروژهی خویش راسخاند و جدّی، ما چرا ایستادن در برابرشان را جدّی نگیریم؟ آنها در حملهی خود استوارند و ثابتقدم، ما چرا دست به ایجاد سنگری استوار – چه بسا، ضدحملهای تمامعیار – نزنیم؟
ما معتقدیم که در این موقعیت، نشانهگیری بستهی اشتغالی دولت و در صدر آن «طرح کارورزی» - که ما «بیگارورزی» میخوانیمش - میتواند گرانیگاهی باشد برای احیای سیاستورزیِ راستین و معطوف به ریشهها؛ سیاستی متکی بر همبستگیِ کلیهی نیروهای کار در ایران. مقاومت علیه بیگارورزی از آن رو اهمیت دارد که به اعتبار این طرح، بناست آخرین سنگرهای ایستادگی علیه «سرمایهداریِ نئولیبرال» درهم شکسته شود و نیروهای کار به بینواترین سطح ممکن تنزّل داده شوند. علاوه بر سپهر کار، طرح کارورزی – اگر در کنار دیگر طرحهای غیراجتماعیِ دولت در حوزهی آموزش نگریسته شود – آخرین تیر بر پیکر بیرمق آموزش عالی و دانشگاه مستقل نیز هست.
ما اعلام می کنیم در این دوران، سیاستِ حقیقی تنها با تمرکز بر «سپهر کار» و به اعتبارِ ایستادن در برابر «مقرراتزداییها» از یکسو، و خلق امکانهایی برای «تسلط کارگران بر محیط کار و سرنوشت خویش» از سوی دیگر، معنادار خواهد بود. بنای سیاست راستین بر «سپهر کار»، صرفا آرزو و جهتگیریِ ایدئولوژیک ما نیست؛ خودِ نیروهای کار – از معادن مس و طلا و مزارع نیشکر و شهر صنعتیِ اراک تا تجمعات معلمان و پرستاران بازنشستگان – با تبدیل معیشت و بنیاد حیات انسان به موضوع سیاستورزی، راه سیاستِ راستین را به ما نشان دادهاند. از جانبی دیگر و در همبستگی با جوشش نیروهای کار، فعالان صنفیِ دانشگاهها، از آغاز دههی ۱۳۹۰، مسائل صنفی و اجتماعیشان را چنان بیان کردهاند، که نامی جز «دستبُردن به ریشهی امور» نمیتوان بر آن نهاد. ما با الهامگیری از این دو جریان معتقدیم که غلبه بر ابتذال و سیاستزداییِ ابتذالآوری که ماحصل عصر «تدبیر و امید» است، تنها در صورتی ممکن خواهد شد که آنچه غالباً با برچسب «مطالبات صنفی-معیشتی» از دایرهی کنشگری مدنی کنار گذاشته میشود، بیشازپیش سیاسی شود.
ما کوشندگانِ کارزار «لغو بیگارورزی» اعلام میکنیم با همهی توان خویش در برابر تهاجم سیاسیِ طبقهی حاکم ایران علیه منافع نیروهای کار ایستادگی خواهیم کرد و تا آنجا که نفس باقیست در قطعِ این واپسین سکانسِ ادغام تاموتمام در نظام جهانی خواهیم کوشید؛ مسیری که برای ما از مبارزه برای لغو طرح کارورزی آغاز شد، تا شاید گشایش راهی باشد برای مبارزات و نقشآفرینیِ هرچه بیشترِ طبقات زحمتکش در ساختنِ سپهرهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، به هر سان که دست های رنجور و سرهای پُرشورشان طلب میکند.
آبانماه ۱۳۹۶
کارزار لغو بیگارورزی