زنده رود و باغِ کاران یاد باد

زنده رود و باغِ کاران یاد باد

*

در خبرها آمده بود که اسمِ چند خیابان، تغییر کرده. یکی از این تغییرِ نام‌ها سروصدایی به پا کرده و بعضی روحانیون را به موضع‌گیری وا داشته است. داستان از این قرار است که شورایِ نامگذاریِ معابرِ اصفهان اسم خیابانِ «مقداد» را به «آتش» و خیابانِ «ابوالحسنِ اصفهانی» را به «باغ‌کاران» تغییر داده‌اند. حساسیتِ آقایان هم در همین موردِ اخیر بوده است. آیت الله «سید ابوالحسن موسوی مدیسه‌ای اصفهانی» از مراجع تقلید شیعه بوده‌اند و نامِ ایشان را بر خیابانی گذاشتند، که در این سال‌ها در میانِ یکی از محلّاتِ کهن اصفهان انداخته شد. این اسم تا مدّتها جا نیفتاد و مردم اینجا را به دو اسم می‌خواندند: 1. باغ‌کاران 2.سپنتا. «باغِ کاران» یکی از باغ‌های مشهور اصفهان است که همگی از شعرِ حافظ آن را در حافظه داریم. یعنی دستِ کم از قرنِ هشتم اینجا به این اسم خوانده می‌شده و وظیفهٔ اصلی و قطعی و بدیهی شورایِ نامگذاری از ابتدا این بوده که این گذر را به همین نامِ کهن بخوانند. کما اینکه در آیین‌نامهٔ این شورا آمده «شهرهای جمهوري اسلامی ایران باید در ظاهر و باطن نمایانگر تاریخ و جغرافیای تمدن و فرهنگ اسلامی و ایرانی باشد، یکی از مصادیق مهم این امر، اسامی خیابانها، اماکن و موسسات عمومی در شهرهاست و این اسامی در حکم شناسنامه شهرها و بیانگر ارزشهای اعتقادی، تاریخی، فرهنگی و ملی جامعه است.» همان‌طور که می‌بینید اساسِ فلسفهٔ این نامگذاری بر همین ارزش‌های تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی و ملّی و اسلامی است که متأسفانه در نام‌گذاری قبلی این مهم رعایت نشده بود و اکنون این شورا به وظیفهٔ اصلی خود عمل کرده است. در همهٔ دنیا دربه‌در به دنبالِ چنین مواردی هستند که با استناد به چیزی کهن، اسمی و خاطره‌ای را زنده کنند و حتّی برایِ خود تاریخ‌تراشی می‌کنند، در حالی که ما با داشتنِ چنین پیشینه‌های با شکوهِ تمدّنی، هر روز دست به تخریب و امحای خاطراتِ جمعیِ خود می‌زنیم و تازه در مقابلِ احیایِ آن هم مقاومت می‌کنیم. نمونهٔ دیگرش هم تغییرِ نامِ «خولنجان / خان‌لنجان» بود که محلی‌ است در اطرافِ اصفهان که نامش در سفرنامهٔ ناصرخسرو و حتی در داستانِ صلهٔ فردوسی از سلطان محمود آمده است و چند سال پیش یک‌شبه این نامِ دستِ کم هزارساله را به «زیبا شهر» تغییر دادند!

اساساً در فرهنگِ ما اسم عوض کردن، مسئله‌ای ناموسی تلقّی می‌شده و می‌شود: حتماً شنیده‌اید که وقتی در جایی به اختلافی اساسی بر می‌خوریم، می‌گوییم: «من اسمم را عوض می‌کنم اگر اینطور نبود». یعنی نهایتِ غلوّ برایِ ما اینست که اسمی را عوض کنیم، چه شده که هر روز اسم خیابان‌ها و امثالهم را عوض می‌کنیم؟

از طرفی جالب است که نامِ این مرجعِ بزرگ نیز هیچ‌گاه به صورتِ کامل بر این خیابان جا نیفتاد و بیشتر به صورتِ «ابوالحسنی» در میان مردم رایج بود، که اگر نگوییم وهنِ ایشان بود، کمکی به بزرگداشت و یادِ معظم‌له نیز نمی‌نمود. دربارهٔ خیابانِ بعدی هم قضیه از همین قرارست و تقریباً هیچ‌کس از اصفهانی‌ها آنجا را به اسمِ «مقداد» نمی‌خوانْد. آقایان اگر بناست نگرانِ چیزی باشند، بیشتر باید نگرانِ این باشند که بعضی اسمایِ ارزشی در میان مردم جا نیفتد و ایشان دائم به این دوگانه دامن بزنند. از این گذشته، قضیه خیلی ساده‌تر از اینها قابلِ حلّ است. شهرداری و آقایانِ معترض می‌توانند گروهی را برایِ آمارگیری به محل اعزام کنند تا دو نکته را از مردم بپرسند: 1.شما این خیابان را به چه اسمی می‌شناسید؟ 2.کدام نام را ترجیح می‌دهید؟ به خصوص که بعضی از معترضین، به «ناراحتیِ مردم از این اقدامات» اشاره کرده بودند. این بنده که سال‌ها در خیابانِ دومی زیسته‌ام، مکرر دیده و شنیده‌ام که اهالی و غیرِ اهالی آنجا را به اسمِ آتش (که شاعری بوده که باغش در آن خیابان قرار داشته) می‌خوانند. حالا چه اصراری است که اسمی را که مبنای دقیقِ تاریخی و جغرافیایی و فرهنگی دارد، تغییر بدهیم، مردم هم هیچ اعتنایی نکنند و علی‌رغمِ زحمت‌ها و دردسرهایی که برایِ آدرس دادن متحمّل می‌شوند، کماکان از همانِ نامِ قبلی استفاده کنند و ما همچنان مرغمان یک پا داشته باشد و متوجّه نباشیم که در این شرایط خیلی سنگین‌تریم که روغنِ ریخته را نذرِ امام‌زاده کنیم و منّتش را هم سر مردم بگذاریم که: ما همان کردیم که شما می‌خواستید! اصلاً چرا باید وقتی نامی بر محلّی جا افتاده را عوض کنیم و یک اسمِ دیگر بگذاریم و بر فاصلهٔ «قرائتِ رسمی» و «سخن مردم» بیفزاییم؟ در کجایِ دین و قانون و عقل چنین توصیه‌هایی شده؟ دیدم که یکی از آقایان گفته بودند: این اقدامات در راستایِ زدودنِ تشیّع است! آخر خودتان یکبار دیگر این جمله را بخوانید و انصاف بدهید چطور این نتیجه را گرفته‌اید؟ وقتی اسمی حدود هفت قرن بر جایی بوده، چرا باید اصلاً به ذهنمان برسد که آن را عوض کنیم؟

این شورا اسمی هفت قرنه را به جای خود بازگردانده‌اند و در برنامه‌شان هم هست که نامِ مبارکِ «ابوالحسنِ اصفهانی» را بر گذری تازه تأسیس بگذارند که جا بیفتد. این هیاهوها برای چیست؟ تازه جالب است که تا آنجا که دیده‌ام، همۀ این مصاحبه‌ها از سویِ یک خبرگزاری انجام شده بود و این شائبه را تقویت می‌کرد که اینان با تحریکِ آقایان مقاصدِ دیگری را دنبال می‌کنند. از همه عجیب‌تر اینکه شهرداریِ اصفهان با این همه عرض و طول در عوضِ توضیحِ این واضحات و دفاع از اقدامِ به‌جایِ شورای نامگذاری، سریعاً عقب‌نشینی کرده و وعده داده که فعلاً دست نگه دارد! زهی همّت و درایت و مدیریت و شجاعت.

(چاپ شده در روزنامۀ اعتماد)


*گر چه صد رودست در چشمم مدام / زنده رود و باغِ کاران یاد باد
بیتِ مشهورِ حافظ است که گویا به یادِ سفرش به اصفهان سروده.

Report Page