در شش روز خیزش زنان چه گذشت؟ (بخش سوم)
فریادِ زنانخلاصهای از آنچه روز سوم رخ داد
شنبه 19 اسفند؛
امروز نیز، حزبالله نیروهای خود را به نقاط مختلف تهران گسیل داشته تا ترس و وحشت بپراکنند و زنان را از رفتن به کاخ دادگستری (که قرار آن را با هم در تجمع روز پنجشنبه در مقابل ساختمان نخست وزیری گذاشته بودند) بازدارند.
صبح زود زنان از چند نقطهی تهران به حرکت درآمدند؛ عدهای یک راست به سوی دادگستری رفتند، و عدهای به سوی دانشگاه؛ کانون گردهمآیی و نقطهی اصلی راهپیمایی به سوی میدان توپخانه.
جمع زیادی از دختران دانشآموز در محوطهی مدارس خود اجتماع کردند. اجتماع آنها در دبیرستانهای مرجان، هشترودی، آذر و... به تظاهراتی گسترده فرامیروید. حضور آسیمهسر سلیمی جهرمی، مدیر کل آموزش و پرورش تهران در چند دبیرستان و تلاش برای فرونشاندن خشم دختران به جایی نمیرسد. دختران تظاهرات را به خیابان میکشانند وبه سوی دانشگاه تهران راه میپیمایند. این راهپیمایی پراکنده در چند نقطهی تهران منجر به حملهی اسلامگراها به دختران دبیرستانی شد. دختران شعار میدادند «ما را به گلوله بستند، مردم قضاوت کنید».
حضور زنان کارمند هم در خیابانها چشمگیر است. آنها در گروههای کوچک حرکت میکنند تا در دادگستری به هم بپیوندند. از جمله عدهی زیادی از کارمندان رادیو و تلویزیون ملی ایران که از محل کار خود در خیابان جام جم به سوی کاخ دادگستری حرکت کردند.
زنانی که محل کار خود در غرب تهران بود به سمت دانشگاه تهران حرکت میکنند. آنها در راه با حملهی افراد مسلح روبهرو میشوند که با شلیک تیرهوایی قصد پراکندن زنان را دارند، که البته زنان مصمم میدان را خالی نمیکنند و خود را به دانشگاه میرسانند.
در چهارراه اردیبهشت یک ستون پانصد نفره از زنان کارمند با حزبالله درگیر میشوند. حزبالله شعار مرگ بر کمونیسم سر داده و از پیشروی زنان به دانشگاه پیشگیری میکند. کشمکش با پیروزی زنان به پایان میرسد و زنان نیرومند به دانشگاه تهران پا میگذارند.
تعداد زیادی از زنان پرستار و کارمند هواپیمایی ملی ایران در محوطهی دانشگاه تظاهرات کردهاند و شعار میدهند؛ «استبداد به هر شکل محکوم است»، «برابری، برابری؛ نه چادر و نه روسری» و...
دانشآموزانی هم که از گوشه و کنار شهر به سوی دانشگاه راه افتاده بودند، به تظاهراتکنندگان میپیوندند. حزبالله آنها را هو میکند اما جرئت ندارد پا به داخل دانشگاه بگذارد.
خیابانهای اطراف دانشگاه پر از آدم است. ناگاه همهمهای به گوش میرسد؛ چند هزار زن قصد رفتن به دادگستری را دارند. زنان از دانشگاه بیرون میآیند، در صفهایی منظم و با شکوه به سوی دادگستری رهسپار میشوند. چند صد دانشجوی پسر آنها را همراهی میکند. پسرها به دور صف زنان زنجیر بستهاند.
مردان حزبالله چندین بار به صف باصلابت تظاهراتکنندگان حمله میکنند. نه حملهی وحشیانهشان و نه شعارهای یا روسری یا توسریشان نمیتواند خللی به اتحاد زنان وارد کند.
در ساعت یازده صبح در چهارراه کالج راهپیمایان، مورد حملهی مردان مسلح به چوب و قمه قرار میگیرند. چندین نفر از تظاهراتکنندگان آسیب میبینند. اما آنان که حالا تعدادشان بیشتر هم شده، در سکوت و با آرامش به راهشان ادامه میدهند.
در سه راهی خیابان چرچیل حزبالله با کمک چندین کامیون راه را سد کرده است، زنان به ناچار وارد خیابان چرچیل میشوند. در این خیابان دستهی بزرگی از زنان که بیشترشان پرستار بودند مورد حمله قرار میگیرند. صدای زنان با این شعار اوج میگیرد: «توپ، تانک، استبداد دیگر اثر ندارد». در اثر شلیک گلوله یکی از زنان بیهوش میشود و زن دیگری که حامله بود دچار تشنج میشود.
همزمان با قطع تیراندازی دو روحانی بر بالای اتومبیلی میروند و از زنان میخواهند که راهپیمایی را تمام کنند. زنان یک صدا پاسخ میدهند «ای مردم بدانید این است معنای آزادی».
حدود ظهر، راهپیمایان به نزدیکی دادگستری میرسند. با صلابت و در سکوت، اما خشمناک و با شجاعت در مقابل مهاجمینی میایستند که پلاکارهایشان را پاره میکنند، آنها را عروسکهای پهلوی و جنده میخوانند.
دادگستری غلغله است، خیابانهای اطراف را بستهاند. اما جمعیت زنان هر لحظه بیشتر میشود. زنانی که زودتر رسیدهاند به داخل ساختمان دادگستری رفتهاند. ساختمان مملو از زنان معترض است. صحن کاخ هم پر شده است از تظاهراتکننده. با این حال هزاران نفر هم در بیرون ساختمان صف کشیدهاند.
در طبقهی آخر ساختمان مأموران کمیته صف کشیدهاند؛ تفنگ به دست و رو به جمعیت. دیوارهای کاخ پر شده از شعار و پوستر. هر از چندی جمعیت میخروشد: «آزادی نه شرقی، نه غربی؛ جهانی است». ابتکار مادر سپهری که سه پسر چریک فداییاش به دست ساواک کشته شدهاند، اوج خروش است. این زن محجبه پس از ورود به صحن دادگستری، چادر و روسریاش را از سر برمیدارد. زنان یکپارچه فریاد میزنند «حجاب اجباری؛ کفن آزادی»، «در بهار آزادی جای حق زن خالی» و...
چند زن بر بلندایی میروند، میکروفن تهیه میکنند و به نوبت رو به تظاهرات کنندگان سخن می گویند. ابتدا پریوش خواجه نوری، عضو کانون وکلای ایران قطعنامهی زنان دادگستری را میخواند. این قطعنامه در هشت بند تهیه شده و در آن بر خواست جدی زنان برای حذف تبعیض جنسیتی، ایجاد قانون برابر و ایجاد امنیت قانونی برای زنان تأکید شده است و از دولت میخواهد که قانون حمایت از خانوادهی پیشین را ابقا و نقایص آن را برطرف کند.
پس از آن، هما ناطق، مدرس رشتهی تاریخ دانشگاه تهران بیانیهی سازمان ملی دانشگاهیان را میخواند. این بیانیه هم تبعیض جنسیتی را محکوم میکند و صراحتا خواستار حق انتخاب پوشش میشود. پس از این بیانیه جمعیت شعار سر میدهد که « زن و مرد شهید شدند؛ هر دو باید آزاد شوند».
ساعت یک بعدازظهر به زنان دستور داده میشود که ساختمان دادگستری را ترک کنند. تعداد مردان مسلح بیشتر شده است. زنان با صلابت و شکوه در حالی که خبر تجمع فردا را با یکدیگر در میان میگذارند، بیرون میروند. اعضای کمیتهی دفاع از حقوق زن فراخوانی برای راهپیمایی در روز دوشنبه پخش میکند و عدهای هم اعلامیهای برای تجمع روز یکشنبه مقابل وزارت خارجه.
زنانی که داخل ساختمان بودند، بیرون که میآیند با سیل خروشانی از تظاهراتکنندگان روبهرو میشوند که تازه به دادگستری رسیدهاند. جمعیت خواست دیدار با وزیر دادگستری را پیش میکشد که پاسخی نمییابد. تحت فشار تظاهراتکنندگان، کمیته مجبور میشود برای بازگشت دانشآموزان به خانههایشان، اتوبوسهایی فراهم کند.
امشب تلویزیون انقلاب اسلامی برای نخستین بار از اعتراض زنان به حجاب اجباری سخن میگوید. تلویزیون هیچ حرفی از حمله و یورش حزبالله نمیگوید اما فیلم دوپارهی کوتاهی از تظاهرات کنندگان نشان میدهد که بسیار هم بد مونتاژ شده بود؛ بخش اول تصویری از زنان تظاهراتکننده است که شعار درود بر خمینی میدهند و بخش دوم تصویری از چهرهی چند زن معترض که نه بر چهرهی خود مهری از فاحشگی دارند و نه بر سینهی خود نشانی از مزدوری آمریکا اما گزارشگر و تحلیلگر سیمای انقلاب اسلامی قاطعانه اصرار میورزد که همه عامل اجنبی و روسپی هستند. نمایشی در تلویزیون برگزار میشود و جمعی از مردان تحلیل میکنند که این زنان خواهان رژیم گذشته و منحرفکنندهی افکار مردم هستند.
پس از این برنامه تلویزیون مصاحبهی آیتالله طالقانی را پخش میکند که تلاش دارد سخنان آیتالله خمینی را تلطیف کند: «همانطور که بارها گفتیم همهی حقوق زنان در اسلام و در جمهوری اسلامی محفوظ است... از زنان خواهش میکنیم با لباس ساده، با وقار باشند... حالا اگر روسری هم سرشان بیندازند به جایی برنمیخورد...»
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*خلاصهی بخشهایی از کتاب خیزش زنان در اسفند 1357، به کوشش مهناز متین و ناصر مهاجر