نان!

نان!

العبد

از وقتی که به بلوغ رسیدم ایشان برای کاری صدایم نکردند؛ حتی برای آن که بروم نان بخرم، می‌فرمودند : "اگر نان در خانه باشد شاید خانواده لازم داشته باشند." وقتی کاری با من داشتند از دور صدا نمی‌زدند، با سنّی قریب به صد سال بلند می‌شدند می‌آمدند جایی که بودم و کارشان را می فرمودند. اگراحیاناً پیدایم نمی‌کرد صدایم می‌کرد: علی آقا.

علی بهجت - همايش با افلاکیان خاک‌نشین 20 اسفند 1388


Report Page