انقلاب

انقلاب

Sita

((من... کیم تهیونگ امگای ۱۶ ساله ای که امسال وارد دبیرستان میشود؛ ولی نه این دبیرستانی که ما در ذهنمان داریم. آنجا هر جایی هست به جز محلی برای آموزش . آنجا برای این است به آلفاها ،امگای مورد نظرشان را پیدا کنند . ما چهار مدرسه داریم . آلفا های حقیقی زاده ، آلفا های حقیقی ، آلفاها ، بتا ها. امگا ها توسط یک بتا که بعداً قرار است با قرص فراموشی این بخش از خاطراتش را از دست بدهد چون الفا ها دوست ندارد جز خودشان کسی صورت و بدن امگایشان را ببیند در این مدارس تقسیم میشوند . امگا ها حتی به طور معمول همسر اول نیستند در خانواده های اشرافی دو آلفا برای  آوردن وارث با هم ازدواج میکنند و بعد از به دنیا آمدن وارث به سراغ امگا ها میروند تا نیاز هایشان را با آنها برطرف کنند.))سعی کردم این افکار را از ذهنم خارج کنم و در صفی که برای انتخاب امگای از مدرسه بود بایستم . روبندم که آن هم از قوانین تبعیض گرانه ی الفا ها بود را درست صاف کردم. و با خودم فک کردم این دنیا به یه انقلاب نیاز داره ! یه انقلاب برای برابری

Report Page