امدادِ بازی

امدادِ بازی

گزارش امداد به روستای زلزله زده سرپل ذهاب
14 -19 آذرماه 1396، روستای قلعه واری، استان کرمانشاه



تصویر ماهواره ای از موقعیت روستای قلعه واری
جاده ی فرعی روستای قلعه واری(قلاواری) که با طی کردن کمتر از 2 کیلومتر از جاده اصلی به روستا رسیدیم.
به روستا که رسیدیم همه جا نشان از انهدام داشت. نه دیواری، نه سقفی، نه دری و نه پنجره ای، تنها تلی از خاک و تیرهای چوبی خانه های قدیمی. اینجا بارها ویرانی را تجربه کرده است، به یاد آر...
تلفات دامی در روستا درد زلزله را برای اهالی دوچندان کرده بود. تعدادی از اهالی از سر استیصال دامهای خود را به قیمت بسیار پایین فروخته یا به امانت سپرده بودند. در تصویر یکی از معدود خانواده هایی را میبینید که بخشی از دام خود را حفظ کرده اند.
9 تن از عزیزان روستا جان خود را در زلزله از دست داده اند. اغلب اهالی بیش از 10 سال از دوران زندگی خود را در اردوگاه های جنگی عراق گذرانده بودند.


برخی خانه ها پا برجا بودند و از بیرون نشان چندانی از آسیب نداشتند. اما به محض ورود به درون خانه عمق فاجعه هویدا می شد. شدت زلزله و سستی بنا، کار خود را کرده بودند.
برخی از اهالی در کنار چادرهای هلال احمر و کانکس اقدام به ساخت کپرهای بسیار ساده ی بومی کرده بودند که با نایلون پوشانده شده بود. فضایی برای سکونت، انبار وسایل و تجهیزات اندکی که سالم مانده بودند و گاها برای دام که از گزند سرما در امان باشند.


آغاز ساخت کپری ساده و موقت برای گرد هم آوردن بچه های روستا
در ابتدا قرار بود پس از ساخت فوری کپر ساده، سقف آن صرفا با نایلون پوشانده شود و برای سرعت بخشیدن به این امر از لوله های سفید به جای نی استفاده کردیم، با این نیت که در آینده ای زود برای مصارف لوله کشی استفاده شود.
با تهیه ی نی از نیزارهای حاشیه رودخانه در 30 کیلیومتری روستا، توانستیم مابین لوله ها را برای استحکام بیشتر بپوشانیم. بی خبری از وجود نی به میزان کافی ما را در ابتدا به گزینه ی پیشنهادی لوله سوق داده بود.


خانواده محترم نظری و اعضای گروه با راهنمایی دکتر رئیسی و گروه سلام، نکته های فنی در خصوص چگونگی تقویت کپر بومی را می آموزند.
پس از یادگیری و کارآموزی اولیه و نظارت گروه سلام، با خانواده محترم نظری دست به کار شدیم. این تویزه ها در صورت درست اجرا شدن به قول دکتر رئیسی و گروه سلام در حکم میلگرد و بتن را در استحکام بنا خواهند داشت.
کلیدی ترین تکنیک این شیوه در نحوه ی اجرای ساخت تویزه هاست. ملات گچ و خاک باید به حجم دو دست به شکلی ماهرانه و بی هیچ ملاحظه ی زیباشناسانه ای به دور نی های جفت شده به هم اندود شوند و بالا بیایند.
عمو خداداد همه ی مهارت های پیشین خود را با این شیوه ی تقویت کپر تطبیق می دهد و ما از او می آموزیم.
تجربه ی ساخت کپر در کنار خانواده ی محترم نظری علاوه بر آموختن یک فن نوین و برپا کردن یک بنای مطمئن و کارآمد، بین ما و ایشان یک فضای تعاملی دوستانه و انسانی کم نظیر پدید آورد که خستگی و غم ایام زلزله را از تن و دل مان به در می کرد، این تنها کپر نبود که ساخته می شد!
عکس یادگاری با گروه سلام و خانواده عمو خداداد و ...


کپر در حال ساخت آقا عزیز کرمی که به اتفاق خانواده کمر همت به ساختنش بستند.
نمونه های ساخته شده ی کپر تقویت شده توسط گروه سلام در سه راه کوییک عزیز. به ابتکار گروه سلام سقف بیرونی بنا با مواد ساده ای آب بندی مطمئن هم می شود.
مصالح بنا کردن کپر، ساده و ارزان و در دسترس هستند، نی و خاک و گچ و رابیتز




نمای داخلی کپر سلام، کپرها وقتی با گچ و خاک، تقویت و ساخته میشوند علاوه بر ارزان بودن (حدود 500 هزار تومان) به لحاظ گرمایش و سرمایش و ایمنی از کیفیت بالاتری نسبت به گزینه هایی چون کانکس برخوردارند.
یادمانی برای کسری بر روی نیمکت همیشگی اش: "کسرا جان: جای تو خالیست ولی یاد و خاطره ی تو برای همیشه در قلب ما جاریست."
با تمام گرفتاری ها، بچه ها امید انگیزترین ها بودند وقتی با جدیتِ تمام، کارهای کوچک و ذوقی خود را برای هرچه بهتر شدن کپر به دست می گرفتند.
کودکان اگر چه در شرایط بد بسیار شکننده اند و تاثیرپذیر اما به همان اندازه نیز می توانند تاثیرگذار و فرهنگ آفرین باشند.
و دروازه ی ورودی کپر با ذوق و سلیقه ی ستودنی خود بچه ها آماده ی نصب شد.


کمترین ابزارها و امکانها برای خردسالان شادی آفرین است؛ اگر رها باشند و خود دست به انتخاب بزنند بی هیچ برنامه ای...
بچه ها با کاغذهای رنگی، فرفره های رنگی که نمادیست از شادی و شور و نشاط را بر دروازه ای که خود ساخته اند نصب کردند.


برای بچه ها وقتی که آزاد و رها بازی می کنند زمان معنایی ندارد، آنها به تاریکی آسمان اعتنایی نمی کردند و بازی ادامه داشت.
مدرسه، تنها بنای سالم و مطمئن، که پس از زلزله چند روزی خالی بود و با حضور دو معلم زحمتکش که هر صبح از سرپل ذهاب به اینجا می آمدند کار خود را آغاز کرده بود.
زنگ هنر را با اجازه ی معلم ها با بچه ها بودیم.
باران های شدید منطقه همه جا را خیس و گلی کرده بود اما بچه ها را خیالی نبود.
زمین فوتبالِ محل و اطرافش فضایی بود برای گردش و بازی بچه ها.

 


پایان.

Report Page