از آرمان گرایی تا واقعیت

از آرمان گرایی تا واقعیت

موسی الرضا وثوق - هفته نامه ستاره شرق

فرهنگ، به مجموعه ای از باور ها، ارزش ها و آرمان ها گفته می شود که در هر جامعه متفاوت است. جامعه شناسان، فرهنگ را مطابق معیار هایی، به دسته های گوناگون تقسیم می کنند و یکی از این دسته بندی ها، بر اساس واقعی بودن یا آرمانی بودن فرهنگ تعریف می شود. به طوری که فرهنگ مرسوم و رایجی که توسط مردم عملی می شود را «فرهنگ واقعی» می نامند و «فرهنگ آرمانی»، الگو های رفتاری مطلوب و مورد تایید جامعه را در بر می گیرد. در این مطلب، سعی کرده ام تا با تطبیق دیدگاه های شهروندان، نگاهی داشته باشیم به آن چه مردمان سبزوار، فرهنگ واقعی می نامند، و آن چه را که فرهنگ آرمانی خود می دانند. پرسش اساسی این است؛ چه رابطه ای میان فرهنگ واقعی سبزوار با فرهنگ آرمانی آن وجود دارد؟

برای پاسخ به این پرسش مهم، ابتدا نظر چند تن از همشهری هایمان را درباره فرهنگ آرمانی پرسیدم. از آن ها پرسیدم چه معیار هایی باید در یک فرد وجود داشته باشد تا بتوان نام «با فرهنگ» را بر او نهاد؟ پاسخ هایی که دریافت کردم، به طور کلی، بر رعایت حقوق دیگر شهروندان، به ویژه حریم خصوصی تاکید داشتند و همچنین، بر آگاهی و رعایت حقوق خود.

بگذارید چند نمونه را عینا ذکر کنم؛ بخشی از رفتار ها و مصادیق فرهنگ آرمانی مطابق نظر شهروندان:

 - باورمندی به برابری جنسیتی و دوری از رفتار های تبعیض آمیز، چه علیه زنان و چه علیه مردان

 - باورمندی به دوری از خشونت کلامی و فیزیکی، و همچنین تفکرات خشونت آمیز

 - رعایت حریم خصوصی دیگران و دوری از دخالت در زندگی شخصی یکدیگر

 - احترام به باور ها و نظرات گوناگون شهروندان

 - حفظ و احترام به هویت شهروندی مان

 - آگاهی، احترام و دفاع نسبت به حقوق خودمان

 - احترام به محیط زیست

 - دوری از افکار خرافی و غیر منطقی

 - تعهد داشتن و احساس مسئولیت در قبال وظایفی که به گردن می گیریم.

 - ساده زیستی و دوری از تجمل گرایی و مصرف گرایی

هنگامی که درباره وضعیت تحقق این مصادیق آرمانی در فرهنگ فعلی مان پرسیدم، پاسخ های متفاوتی دریافت کردم. اما بیش تر آن ها، نگاه منتقدانه ای به وضعیت کنونی فرهنگی سبزوار داشتند و گاه آن قدر شرایط انتقاد فراهم می شد، که شهروندان لب به درد و دل می گشودند و از تجربه های شخصی خود می گفتند. یکی می گفت عمیقا از دیدن ریختن زباله در خیابان توسط برخی شهروندان غصه دار می شود، دیگری از تاثیر قضاوت های نادرستی که علیه او به وجود آمده بود و تهمت هایی که به او زده بودند صحبت می کرد و نگران بود که تحت این فشار ها، به بیماری های عصبی جدی مبتلا بشود.

به طور کلی اگر بخواهیم این مصادیق را دسته بندی کرده و مقایسه کنیم، می توان دو دسته ایجاد کرد: کمبود های فرهنگی ای که از بی احترامی به خود مان سرچشمه می گیرد، و کمبود های فرهنگی ای که از بی اعتنایی به حقوق دیگران؛ که البته نمی توان تفکیک دقیقی میان آن ها قایل شد؛ چرا که بسیاری از رفتار هایی که از بی توجهی به خودمان سرچشمه می گیرد، سرانجام به نقض حقوق «دیگران» خواهد انجامید.

برای نمونه «مطالعه» رفتار بسیار شایسته ای است که مطابق اصول شهروندان، می تواند مصداق فرهنگ مثبت باشد. در حالی که متاسفانه جمع کثیری از همشهری های ما، این لذت را بر خود حرام کرده اند و ضمن این که به خود، و ارتقای سطح آگاهی و فرهنگ شان از طریق مطالعه بی توجهی می کنند، نتیجه اش منجر به بروز رفتار های نابه هنجار در جامعه نیز می شود. بدون تردید، اگر فرهنگ کتابخوانی در میان ما جا می افتاد، شاهد رفتار های خشونت آمیزی نظیر دعوا های خیابانی و یا خشونت های رایج کلامی نبودیم. دود مطالعه نکردن، به چشم همه ما می رود؛ در نتیجه این کمبود هاست که از بزرگان شهرمان، چیزی جز نام در میان همشهری ها باقی نمی ماند، و یا سطح فرهنگ و آگاهی مان به قدری تنزل می یابد که اجازه ورود بسیاری از تفکرات خرافی و نادرست را به فرهنگ مان می دهیم.

مثلا عادت ریختن خون حیوانات، در هر گونه مراسم و مناسبتی، از این دست رفتار هاست. برای سبزواری های دوستدار فرهنگ، این تفکر خوشایند نیست که که توهم مصونیت از حوادث رانندگی، با مالیدن خون جانور بی گناه به اتومبیل، تبدیل به بخشی از فرهنگ شان شده است! ضمن این که نفس این کار، بزرگ ترین حرکتی است که می توان در نقض حقوق حیوانات انجام داد، و نقش ویژه ای را در ترویج خشونت ایفا می کند.

اما مصادیقی از فرهنگ فعلی که ریشه در بی احترامی به حقوق دیگران دارد؛ دخالت در امور زندگی شخصی افراد، متاسفانه مسئله ای است که مدت هاست در منطقه ما رایج است و مشکلات فراوانی ایجاد کرده است. آیا هیچ فکر کرده اید اصولا این که فردی ازدواج کرده یا نه، چرا نمی خواهد فرزند داشته باشد، چرا دوست نداشت مراسم عقد و عروسی اش مجلل برگزار شود، و یا فلانی در سنین جوانی چه کار هایی انجام داده یا نداده، چه تاثیری در زندگی ما می گذارند؟ مسلما ارتباط این مسایل به زندگی ما مبهم است؛ اما بدیهی است که باید انتظار هر گونه اختلال و مشکلی را در زندگی افرادی که با دخالت ها و گاه قضاوت های نادرست و نابجای خود، به حریم شان تجاوز کرده ایم، داشت.

همچنین در بحث برابری جنسیتی که متاسفانه مختص سبزوار هم نیست، کمبود های فرهنگی عمیقی احساس می شود؛ به قدری زن ستیزی و نگاه های جنسیتی با رفتار ها خو گرفته است که دیگر کم تر کسی ممکن است مصادیق آن را تشخیص دهد؛ فحاشی های ناموسی، نگاه های پستی به زنان که جایگاه آنان را در میان برخی، کالای جنسی تعریف می کند، و مردانی که با افتخار، از خشونت های خود علیه زنان به عنوان راهکار های مدیریت خانه و خانواده یاد می کنند، و افرادی که رانندگی را ارث پدری مردان می دانند و دیدن صحنه رانندگی یک زن، برایشان برابر است با شنیدن دشنام. و ... .

این ها را گفتم تا بالاخره به این نکته برسم که چه رابطه ای میان فرهنگ واقعی و فرهنگ آرمانی مان وجود دارد؟ آن چه می بینم، علیرغم نکات مثبتی که کمابیش وجود دارد، شکاف عمیقی است که البته باید ترمیم شود. چه کسی باید چه می بینم، علیرغم نکات مثبتی که کمابیش وجود دارد، شکاف عمیقی است که البته باید ترمیم شود. چه کسی باید ترمیمکند؟ بدون هیچ تردیدی خودمان!

از خیلی ها که می پرسیم، صرفا مشکلات و کمبود های فرهنگی را بیان می کنند و انتقاد می کنند و ابراز امیدواری می کنند که جامعه مان از این کمبود ها رهایی یابد؛ اما به راستی جامعه را چه کسی جز خود ما تشکیل داده؟ مگر جز این است که جامعه، متشکل است از افراد و با اصلاح افراد، جامعه نیز اصلاح خواهد شد؟

بنابراین مخاطب این انتقادات، کسی جز خود ما نیست، و راه حل هم فقط در دست ماست.

این ما هستیم که می بایست این شکاف را پر کنیم و کافی است تصمیم بگیریم که از این پس، «با فرهنگ تر» رفتار کنیم، رفتار هایی که نادرست اند و ارتباطی با فرهنگ آرمانی مان ندارند، از خود دور کنیم و دیگران را با خود همراه سازیم. باور کنید، کار بسیار ساده ای است؛ که البته صرفا از خودمان بر می آید.

اصلا سخت نیست اگر زباله را در نزدیک ترین سطل زباله بیندازیم و آن را در خیابان رها نکنیم، یا به جای گرفتن جان حیوانات بی گناه در مراسم جشن، برای محیط زیست درخت بکاریم و یا هزینه ای را صرف کمک به نیازمندان کنیم، حریم شخصی یکدیگر را رعایت کنیم و کسی را قضاوت نکنیم، با یکدیگر با خشونت سخن نگوییم و خشونت را از خود دور کنیم، به خاطر مادر خودمان هم که شده، به زنان و حقوق شان احترام بگذاریم و تفکرات نادرست را از ذهن خود دور کنیم، کمی کتاب بخوانیم، همدیگر را دوست بداریم و دید نفرت به همدیگر نداشته باشیم.

بخشی از این نیاز ها، متوجه شهروندان عادی است که ذکر کردم. برخی هم متوجه مسئولان شهری است؛ افراد مشغول در نهاد های مربوط، برای اثبات سبزوار دوستی و حفظ هویت شهری مان، به اندیشمندان میدان بدهند، تصمیماتی برای توسعه و رونق گردشگری و حفاظت از آثار ارزشمند تاریخی شهرمان اتخاذ کنند. توجه بیش تری به مسایل فرهنگی داشته باشند و بالاخره وظایف خود را به درستی، در زمینه فرهنگی به جا بیاورند.

شایسته دیار سربداران، و زادگاه ابوالفضل بیهقی و حاج ملا هادی و بزرگان نیست که این چنین از فرهنگ نمونه خود فاصله بگیرند. ما این قابلیت را داریم که بار دیگر، فرهنگ کهن و دیرینه سبزوار را، مبتنی بر مدارا، عملی سازیم و شعار ها و آرمان ها را، به واقعیت تبدیل کنیم.

آن چه بیان شد، صرفا بخش کوچکی از مطالعات و تحقیقات حقیر بود و بدین قصد مطرح شد تا تلنگری باشد برای همشهریان عزیز؛ من هم مانند هر شهروند دیگری، به شهر خود، و همشهریان خود علاقمندم و از پیشرفت فرهنگی شهرمان، قلبا شاد شده و احساس خرسندی می کنم. بنابراین، این، همه صحبتی نبود که باید می شد، صحبت اصلی را شما باید در تفکرات تان بجویید.

فراموش نکنیم که در کنار یکدیگر می توانیم، نام سبزوار، و سبزواری را سربلند نماییم. فقط و فقط خودمان، و در کنار هم.

Report Page